بنام خدا
محل دقیق عقل مردان کشف شد !!
بنام خدا
داستان میوه و بچه و صاحب خانه ...!
رفته بودیم به دیدن یکی از افراد فامیل. قبلا هم تلفنی نزول بلا را که از خراب شدن سقف فقط یک درجه قابل تحمل تر بود، به اطلاع میزبانان که زن و شوهر و دو سه بچه بودند، رسانده بودیم. صاحبخانه با آنکه آدم تردستی بود، آب از دستش نمی چکید….
حاضر بود سرش بشکند و گوشه نرخ و نانش نشکند. انوری، شاعر قصیده سرا و سخنور توانای سده ششم هجری، این قطعه دوبیتی را در وصف هیچ کس مناسب تر از او نمی توانست بگوید: «خوان خواجه کعبه است و نان او بیت الحرام/ نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی… بر نبشته بر کنار خوان او خطی سیاه:/ لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس» (مصراع آخر برگرفته از عبارت قرآنی است که ترجمه اش این است: جز با به رنج انداختن تن و جان خویش به آن نمی توانید رسید).
باری، مانند معدود سخت کوشانی که فاتح اورستند، در آن دژ تسخیرناپذیر راه یافتیم و از بابت این فتح نادر که از فتوحات نادرشاه نادرتر بود، به طرز اندوهگینی شاد بودیم. زنگ در زدن، به قول قدما دق الباب. انتظار. گشودن در. خنده نقابدار یا نقاب خندان. صدور سر و صداهای اضافی و بالابردن ولوم صدا به علامت اینکه از دیدار ما خوشوقت و حتی خوشبختند. بفرمایید بالاتر. آنجا خوب نیست. این بالا بنشینید که روبروی کولر هم نیست و پرسش فریبنده که اول چای بیشتر دوست دارید یا شربت. بله؟ نه، به گمانم در این فصل اول شربت بهارنارنج مناسب تر است.
در گوشه ای از هال/ پذیرایی که با نشستن در آن ایوان کسرا، به ما حالی از پذیرایی دست می داد، در جایی که به آسانی دسترس نبود و به مدد میزهای کوچک و صندلی های نابجا، صعب العبورتر از آشیانه عقاب در الموت شده بود، یک ظرف بزرگ مسین و کنده کاری شده کار اصفهان بود که در آن انبوهی میوه از سیب لبنان تا گیلاس مشهد و موز و انبه هندی تازه به ایران رسیده، روی هم کوت شده بود.
باری مهمانان موضع گرفتند و مستقر شدند. غوغای چپ اندر/ چمن در قیچی احوالپرسی های متقاطع و پاسخ های چندگانه و چندگونه آغاز شد. پسر ۶ ۵ ساله صاحبخانه به نحوی که نزدیک بود از نگاه ریزبین و رازبین بنده هم پنهان بماند، شروع کرد خرچنگ وار، از عرض به هدف راهبردی خود که همان تل میوه بود؛ نزدیک شدن. خانم صاحبخانه که اگر هم قهرمان پرتاب دیسک بود نه گرفتار بیماری دیسک کمر، نمی توانست آن طبق سنگین را جابجا کند، به سلیقه خود در زیردستی های هریک از مهمان ها از هر میوه ای نمونه ای می گذاشت و با کارد و چنگال و نمکدان برای خیار، در ظرف دیگر، در جلوی میز هریک از مهمان ها قرار می داد و سخت سرگرم باز کردن پوست موزها برای اینکه حتما خورده شود و پوست گرفتن خیارها – که مهابت و صلابت خیار غبن فاحش داشتند – شده بود و از میمنه به میسره می رفت و به همه ۷ ۶ تن مهمان رسیدگی می کرد. اغلب مهمان ها هم به تلنگری، اول نارنگی ها را خلع لباس می کردند. صدای به هم زدن بعضی لیوان های شربت هم بازار را آشفته و موقعیت را برای پسرک شیطان صاحبخانه که با حرکات آهسته و مطمئن تانک وارش به تپه استراتژیک تل میوه نزدیک شده بود، مناسب تر می کرد. سنش هم اقتضا نمی کرد که در بحث ها، حتی احوالپرسی ها و حرف های باری به هر جهت که مخصوصا در نیم ساعت اول مهمانی ها زده می شود، شرکت کند و به نیروی غریزه دریافته بود که دیگر بلبشو برای یک تابستان میوه خوردن، بهتر از این نمی شود و بدون دانستن شعر حافظ، به مدلول «وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی» عمل می کرد. به دقت و مسلسل وار خشابگذاری می کرد و پوکه پوست نارنگی و موز به طور اتوماتیک در گوشه ای که پدرش به آن دید و تسلط نداشت، انباشته می شد. حتی آشغال میوه ها را از ظرفی به داخل سینی می ریخت که گناه خوردن میوه ها را به گردن هنگ هماهنگ مهمان ها بیندازد.
بیشتر از سه موز و یک انبه و چهار نارنگی و چند مشت گیلاس خورده بود که شست پدر مهربان نما و خونسردنما و بخشنده نما و باطنا مهمان گداز و ظاهرا مهمان نوازش خبردار شد. میوه مهم نیست، اما بچه باید تربیت و ادب داشته باشد. حیف که حضور مهمان ها این تادیب و گوش پیچان را به تاخیر می انداخت، اما خون خونش را می خورد. علی الخصوص که مهمان ها به همدیگر اطلاع می دادند که مثلا نارنگی خیلی شیرین و در این فصل نوبر است و هم آنها و هم موزها پاکستانی اند و از هیچ سفارش و تشویقی به همدیگر خودداری نمی کردند. به طوری که تنها کاری که برای صاحبخانه مانده بود، با دل خونین لب خندان آوردن بود و برای خانم صاحبخانه، خالی کردن آشغال میوه ها از زیردستی ها به داخل سطل و سطل های کوچک را به آشپزخانه بردن و در سطل اصلی خالی کردن و ظرف خالی را تمیز کردن و بازگرداندن.
در این اثنا، پدر به رستمی تبدیل شده بود که باید به هر قیمت حساب سهراب را می رسید. پدر چاره را در فن و ترفند دید، نه خشونت لخت و برهنه، بنابراین به بهانه های مختلف مثلا تعارف نمکدان به مهمانی که خیار پوست می کند یا پاکسازی و بهترسازی میز فلان مهمان، حرکات زیگزاگی می کرد و سرانجام با سه حرکت، جایش همجوار پسر شد که همچنان گرد و خاک می کرد و با استفاده از حضور امنیت آور و مصونیت بخش مهمان ها، تلافی کم میوه خوردن تابستان های گذشته را هم درآورده بود و فقط مانده بود تابستان امسال و حاضر. تا سرانجام، یکبار که دستش را مثل بازوی جرثقیل با حرکات افقی و سپس عمودی به سراغ محموله جدید فرستاد، پدر که با هریک خنده خونسردی نما، یک قلپ خون خورده بود، بی اختیار در حالی که از خود بی خود شده بود، با هر دو دستش محکم به شانه های پسرک که شمر هم جلودارش نمی شد، کوبید و دهن خشمگینش بی اختیار فریاد زد: «بچه بس کن، تو که از مهمان هم بدتر کردی!»
بهاءالدین خرمشاهی
محقق، مؤلف و مترجم
بنام خدا
چندی پیش مرتضی حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش یكی از خبرنگاران درباره فیلم تنبیه بدنی دانش آموزان پاسخ داد: تنبیه بدنی و فیلمی كه پخش شده است دروغین و مشكوک بوده و فضا و جو مناسب در آموزش و پرورش، آمریكا و اسرائیل را وادار كرده است كه بروند و فیلم دروغین بسازند. وی همچنین از همه فرهنگیان بابت فیلم مشكوک و ساختگی!!! تنبیه دانش آموزان كه در شبكه های ماهواره ای و اینترنتی پخش شده است پوزش خواست!
با سپاس از افشاگری وزیر محترم چند نکنه به ذهنم رسید که مطرح می کنم:
1-وزیر عزیز لطف کرده و نقش عوامل و مهره های سازنده این فیلم - چه اون آموزگار روانی و چه اون دو کودک مظلوم که بر مبنای صحبت های آقای وزیر احتمالاً بدلکار بوده اند!- رو به سمع و نظر ملت برسونند.آیا هر سه عوامل و بازیگران این فیلم امریکایی بوده اند یا اینکه هر سه اسراییلی و یا نه مثلاً یکیشون امریکایی بوده و دوتاشون اسراییلی و یا برعکس؟ مخصوصاً اون دو کودک که اینقدر طبیعی بازی کردند که آدم فکر می کنه واقعاً ترسیدن و دارن گریه می کنند! همچنین مرحمت کرده و از نقش لابی های صهیونیستی و اون هالیوود بی ناموس در پشت صحنه این تهاجم آشکار فرهنگی پرده بردارند!
2-هوای تهران به شدت گرمه، خودروی ... هفته پیش تصادف شدیدی کرد، شیر حمام خونه ما ازش آب میچکه و پیراهن سفید بنده پس از شستشو توسط ماشین محترم لباس شویی به رنگ صورتی در اومده.با توجه به اینکه در میان تمامی حوادث بالا ردپای امریکا و صهیونیست به چشم میخوره از جناب وزیر خواهشمندیم در این زمینه نیز افشاگری بفرمایند و ملت ایران را آگاه بنمایند.
3-اینجانب ....ا به نمایندگی از خودم و خانم رشیدی(آموزگار کلاس سوم ابتدایی)-آقای مومنی(آموزگار حرفه و فن دوم راهنمایی)-آقای حسنی(آموزگار علوم سوم راهنمایی) و دیگر آموزگاران گرامی که طی دوران تحصیل از دستشان کتک خورده ام از تمامی ملت شریف ایران و همه فرهنگیان پوزش می خواهم.به هر حال جوون بودیم ،امریکا و اسراییل گولمون زدن و بنده با کتک خوردن و اون عزیزان با کتک زدن نقش پیاده نظام رو بازی کردیم و همین جا اعلام می کنم که همگی ما به شدت پشیمان هستیم.خدایا ببخش!
4-وزیر محترم لطف نموده و تلقی و استنباط خودشان را از معنی عبارت « فضا و جو مناسب » به ما اعلام نمایند!
5-بنده دو روز است دجار اسهال شدیدی شده ام به طوریکه شکم محترم به هیچ کدوم از داروهای «بند آور معده!»:جواب نمیده.با توجه به اینکه تا دو روز پیش در دستگاه گوارش بنده فضا و جو مناسبی برقرار بوده آیا وزیر محترم گمان نمی کنند این فضای مناسب امریکا و اسراییل را وادار کرده باشد که بروند و مرا به اسهال بیندازند؟!؟!
6-با توجه به رویه عادی و امروزی اتفاقات بد در جامعه این که در فیلم پخش شده هیچ اثری از تجاوز به چشم نمی خوره کمی عجیب می باشد! و همین امر شک ما را دو چندان می کند که تهیه و ساخت این فیلم به دست هم میهنان غیور انجام نشده.نــــــــــه غلام؟
7-نظر وزیر محترم درباره کلمه «ماله»چیست؟درباره «ماله کشی» چطور؟ضمناً بفرمایند آیا ایشان به مقوله «روح» اعتقاد دارند یا خیر؟!
در پایان از دوستان گرامی می پرسم:
به نظر شما اگر مشابه این اتفاق در یک کشور دیگه مثل کانادا می افتاد واکنش وزیر آموزش آنها چه بود؟
بنام خدا
معاون وزیر راه: سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است.
رویانیان:سرعت تا 200 کیلومتر فقط در گیم ممکن است.
.
.
.
.
پرسش شماره یک: چرا آقای معاون وزیر راه گفته است، سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است؟
پاسخ شماره یک: برای کنترل جمعیت.
پاسخ شماره دو: ایشان تحت تأثیر بازی های رایانه ای این جمله را گفته اند.
پاسخ شماره سه: ایشان گفته است افزایش پذیر است، اما نگفته است کی؟! منظورشان احتمالاً صد دویست سال آینده بوده است.
پاسخ شماره چهار: ایشان فیلمهای علمی تخیلی زیاد دیده اند.
پاسخ شماره پنح: ایشان ماشین را با هواپیما اشتباه گرفته اند!
پاسخ شماره شش: دوباره برای کنترل جمعیت!
پرسش شماره دو: چه چیزهای دیگری فقط در گیم ممکن است؟
پاسخ شماره یک: گشت زدن با ماشین بدون نگرانی بابت تمام شدن بنزین و ایضاً کارت سوخت.
پاسخ شماره دو: پیدا کردن جای پارک، خیابانهای بدون دست انداز و چاله و چوله و ...
پاسخ شماره سه: خودروهای بدون نقص فنی!
پاسخ شماره چهار: در اتوبان خلاف حرکت بقیه خودروها راندن و جریمه نشدن!
پاسخ شماره پنج: تصادف کردن و ایضاً هیچ آسیب جانی ندیدن!
پاسخ شماره شش: جاده ها و بزرگراه های استاندارد
سه نتیجه گیری:
نتیجه گیری شماره یک: رویانیان اطلاعاتش از وضعیت راه های کشور بیشتر از معاون وزیر راه است.
نتیجه گیری شماره دو: رویانیان هم گیم بازی می کند.
نتیجه گیری شماره سه: آقای رویانیان در بازی های رایانه ای زیاد حرفه ای نیستند؛ چون نویسنده متن توانسته است در پلی استیشن 400 کیلومتر هم سرعت برود.
بنام خدا
بنام خدا
روش هایی خنده دار برای کلافه کردن خانم ها
دختر خانم ها ناراحت نشن فقط جهت خنده !
وقتی پس از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش پیش از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی …
وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و سپس با همان جورابها برید توی رختخواب.
به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..
وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جایی بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.
همیشه آب را با بطری سر بکشید.
وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.
وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و زود گوشی رو قطع کنید..
همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..
خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..
وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..
او را با نامهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا… صدا کنید و سپس بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..
تلاش کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهایی که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..
بنام خدا
یک زن اهل کره جنوبی پس از آنکه 771 بار در آزمون کتبی رانندگی رد شد، سرانجام در آخرین امتحان نمره قبولی را کسب کرد. (خبرگزاری ایسنا)
اصولاً از قدیم گفته اند، خواستن توانستن است، ما نیز به این زن کره ای، موفقیتش را در آزمون رانندگی تبریک می گوییم.
امید است جوانان ایرانی در تمام مراحل زندگی این خانم کره ای را الگوی خویش قرار دهند، به عنوان مثال:
- حتی اگه 770 بار خواستگاری رفتند و «نه» شنیدند، امید خودشون رو از دست ندهند و با اعتماد به نفس به خواستگاری 771 امین دختر بروند!
- حتی اگه 770 بار در کنکور فوق لیسانس شرکت کردند و قبول نشدند، امید خودشون رو از دست ندهند! (از آنجا که این روزها در کنکور لیسانس تعداد صندلی های دانشگاه از داوطلبان دانشگاه بیشتر است، نگفتیم کنکور لیسانس!)
در همین ارتباط گروهی از محققان به انجام تحقیق و تفحص پرداخته و پنج احتمال زیر را در مورد علت قبول نشدن این خانم کره ای در 771 بار آزمون کتبی داده اند.
احتمال نخست: در کره جنوبی احتمال اینکه کسی شانسی قبول بشود، نیست و اگر هم چنین احتمالی وجود دارد این خانم خوش شانس نبوده است.
احتمال دوم: دلیل اینکه این خانم 770 بار در آزمون کتبی رانندگی رد شد، این بوده است که در این کشور کتابهای کمک آموزشی کانون فرنگی آموزش، و گاج و ... وجود نداشته است.
احتمال سوم: این زن کره ای سرانجام توانسته است در آزمون 771 ام تقلب کند.
احتمال چهارم: کره ای ها معتقدند تا 771 نشه، بازی نشه!
احتمال پنجم: این خانم می خواسته نامش در کتاب رکوردهای گینس چاپ بشه!
پرسش اساسی: هر چند پیش بینی می شود این خانم کره ای هفتصد هشتصد هزار دفعه ای هم در آزمون عملی ( تو شهری سابق) رد شوند و از آنجا که فرض محال، محال نیست، تصور کنید این خانم بتواند تا پیش از سفر به دیار باقی در آزمون شهری هم پذیرفته شود، در این صورت کدام اتفاق محتمل است؟!
گزینه نخست: پایین آمدن عمر متوسط شهروندان کره ای بر اثر فوت در تصادفات!
گزینه دوم: شوهر این خانم از این پس باید نصف حقوقش را صرف صاف کاری و... کند!
گزینه سوم: هر دو مورد!
خبر را کامل تر می خوانیم: «پارک جونگ سئوک» از افسران پلیس راهنمایی و رانندگی کره جنوبی گفته است:«کمترین نمره قبولی برای شرکت کنندگان در آزمون رانندگی 60 است و این زن بالاترین نمره ای که آورد 50 بود که با همان نمره او را قبول کردیم
نتیجه گیری پایانی: این زن کره ای از همون ابتدا باید خشکه حساب می کرد...شما هم همین کارو بکنین نه وقت خودتونو بگیرین نه بقیه رو
بنام خدا
دانشمندان کانادایی به این نتیجه رسیده اند که افزایش دی اکسید کربن در هوا، احتمال تولد نوزادان پسر را کاهش می دهد، یعنی در شهرهایی مثل تهران که با معضل آلودگی هوا دست به گریبانند، بخت دخترشدن جنین، نسبت به پسربودن آن بیشتر است.
دختر بدجنس: به درک! دیگی که برای من نمی جوشد می خوام سرسگ توش بجوشه! پسرهای نسل ما که رفتن شهید شدن و ما شوهر نکرده ، بیوه شدیم، بذار نسل های بعدی هم بی شوهر بمونن!
دختر خوش جنس!:چرا دولت برای آلودگی هوا یک فکر اساسی نمی کنه؟! سهمیه بندی بنزین که جواب نداد، تورابه خدا یک اقدام عاجلانه بکنین!ای بابا
دختر ترشیده خرافاتی: حاجی نمی شود یک دعا بنویسید که دی اکسید کربن را از چشم هوا بیندازد و محبت اکسیژن را به دلش بیندازد!؟
دختر ترشیده فرصت طلب: من که عیب و ایرادی نداشتم، خدا به زمین گرم بزند دی اکسید کربن را!!
دختر تحصیلکرده: هیچ نمی دونستم مشکل ما پایه و اساس علمی دارد! راستی سوراخ لایه ازن هم به آلودگی هوای کره زمین دامن می زنه ها... پس بین سوراخ لایه ازن با سوراخهای دیگر هم ارتباطی هست. ببینم... دانشمندان کانادایی دراین مورد تحقیق نکرده اند؟!
دختر امیدوار: مامان جان، من می گم حالا که بابا بازنشسته شده بریم توی یک شهرستان خوش آب و هوا زندگی کنیم تا شما بتوانید درست و حسابی استراحت کنید!؟چطوره!!
تبلیغات پیشنهادی برای هتل های شهرستان ها: اگر تصمیم گرفته اید بچه دار شوید، ماه عسل دوم خود را در هتل ما بگذرانید. "هتل اکسیژن" با تهویه فوق العاده و عاری از هرگونه ذرات co2 پسرشدن فرزند دلبند شمارا تضمین می کند!
هشدار جدی دولتمردان چینی به مردم آن کشور:ازآنجا که هرخانواده چینی اجازه داشتن تنها یک فرزند را دارد و بیشترشان مایلند که آن فرزند پسر باشد، ازمردم تقاضا مندیم تا اطلاع ثانوی از نفس کشیدن ( و وارد کردن دی اکسید کربن در حجم میلیاردی به هوا!) خودداری کنند!
آگهی خیریه: بنگاه ازدواج" ترش و شیرین"(تبدیل ترشی به شیرینی) از محل کمک های شما و با احداث کارخانه های تولید گاز اکسیژن، به نجات نسل های آینده از معضل ترشیدگی می شتابد!ابشتاب دیگه واستادی که بالام جان
سخنگوی وزارت دفاع آمریکا:با آینده نگری هرچه تمامتر و به منظورکم کردن تعداد سربازان دشمنان احتمالی آینده، به زودی بمب های دی اکسید کربنی تولید خواهیم کرد!
تبلیغ هود: با جذب تمام دی اکسید کربن موجود در فضای خانه، شما را جهت پسردار شدن، یاری خواهیم کرد. هم اکنون نیازمند یاریمان هستید!
یک فعال محیط زیست: حقتونه است! چقدر گفتیم کمتر ماشین وارد کنید؟ به فکرآلودگی هوا و فاضلاب ها و بازیافت زباله ها باشید؟ چقدر گفتیم نسل خیلی ازگونه های جانوری و گیاهی دارد منقرض می شود؟ حالا خودتان هم دختردار می شوید و اسم و نسلتان منقرض می شود! تازه دخترانتان هم به خاطر کمبود پسر بی شوهر می مانند و نمی توانید حتی نوه هایتان را ببینید!
جامعه پسران خوشگذران: بدین وسیله ازهرگونه کوتاهی و پشت گوش انداختن مسوولان مربوطه در امر کاهش آلودگی محیط زیست به شدت تشکر و حمایت می کنیم! خودمان هم یک چیزی میدونستیم که از ۱۰سالگی سیگاری شدیم!! فکر عیش دوران بیست سی سالگی مون بودیم
بنام خدا
پنج سنت بسیار خنده دار ، عجیب و غریب آفریقایی !!
آدم دزدی و ازدواج!
قبیله ای به نام «لاتووکا» (Latwoka) در سودان رسم بسیار عجیبی برای ازدواج دارند. اگر پسری قصد ازدواج با دختری را داشته باشد او را میدزدد! پس از دزدیدن دختر بزرگان فامیل پسر نزد پدر دختر رفته و از او درخواست کمک به دخترش را میکنند.
اگر پدر دختر با ازدواج موافق بود، به عنوان نشانه موافقتش آن پسر را کتک میزند! و اگر موافق نبود پسر دزد به زور با دخترش ازدواج میکند! من فکر میکنم همه دخترها به خاطر اینکه در «لاتووکا» به دنیا نیامده اند باید خدا را شکر کنند.
رسم «شارو» (Sharo)
به نظر من رسم «شارو» یکی از احمقانه ترین و غیرانسانیترین رسومی است که کسی میتواند انجام دهد. بعضی از مردم مالی، نیجریه و کامرون پسری که به سن ازدواج رسیده و قصد زن گرفتن دارد را در انظار مردم کتک میزنند.
یک فرد قلدر پسر را کتک میزند و این پسر جوان مجبور است علائم درد و رنج خود را پنهان کند. اگر او بتواند با موفقیت کتکها را تحمل کند پس تبدیل به مرد شده است و اگر شکست بخورد نمیتواند همسری اختیار کند! تعداد بسیار زیادی از پسرها درحین ثابت کردن مردانگی شان جان خود را از دست داده اند.
سنت «چووا» (Chewa)
آیین زشت دیگری به نام «چووا» در میان مردم «چووا» از آفریقا شهرت دارد. طبق این سنت وقتی کسی که اهل «چووا» است میمیرد، بستگانش جسد او را به محل ترسناکی میبرند، چاقویی برداشته و گلویش را میبرند. سپس از محل برش آب را با فشار به درون شکمش سرازیر میکنند تا همه کثیفیهای بدن بیرون بیاید (از مقعد) آنها زمانی کار را متوقف میکنند که آب تمیز از بدن بیرون بیاید!
مراسم Khweta
یکی دیگر از رسومی که مربوط به پسران میشود، در زمانی که آنها قصد ازدواج کردن دارند و باید مردانگی خود را ثابت کنند. در مراسم Khweta پسران بالغ را در فصل زمستان در جایی منزل داده و آنها را ختنه کرده در همین حین آنها باید کارهای سخت و کشنده ای را انجام دهند مثل رقصیدنهای مداوم... که اغلب این کارهای سخت منجر به مرگ پسران میشود.
سنت «لوبولا» Lobola
«لوبولا» سنت دیگری است که به ازدواج مربوط میشود. اگر عروس یا داماد با این سنت موافق نباشند خانوادههایشان آنها را تنبیه میکنند. طبق این رسم میان خانواده عروس و داماد مذاکره ای صورت میگیرد و در مورد قیمتی صحبت میکنند که داماد باید برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش بپردازد.
اغلب این مذاکره پیچیده میشود و دو خانواده سندی را امضا میکنند و تعهد میدهند به آن عمل کنند. مثلا اگر دو خانواده نزدیک یکدیگر زندگی کنند نباید تلفنی اقدام به این کار کنند یا ملاقات کوتاهی داشته باشند بلکه باید حضوری ملاقات کرده و مذاکره حتما در نوشته ای ذکر شود.
آنها اعتقاد دارند اگرچه یک خانواده ممکن است سالها یکدیگر را بشناسند اما در مورد رسم «لوبولا» نظر یکدیگر را نمیدانند. به عبارت دیگر آنها همدیگر را در زمینه تعهد و وفاداری و تقدس ازدواج نمیشناسند.
بنام خدا
شوهر شناسی سنتی و مدرن - طنز بسیار جالب
این مقاله فقط جنبه سرگرمی دارد.
شوهرشناسی سنتی
اگر آقایتان اجازه می دهد که بیرون از خانه هم کار کنید،از اینکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بیرون از خانه کار کنید، از او تشکر کنید.
اگر آقایتان به کوچکترین حقوق زنان بی توجه است، حقتان است.
اگر تحویلتان هم بگیرد شما به او می گوئید زن ذلیل.
اگر آقایتان شلوارش چند تا شد و به تبع آن چند تا زن دیگر هم گرفت، خوشحال باشید که می تواند یک تنه از پس چند زن بر بیاید!!!
مگر اوایل ازدواج همین مردانگی را دوست نداشتید؟!
اگر آقایتان برای شما هدیه نمی خرد، رویتان را زیاد نکنید!
او خودش برای شما بزرگترین هدیه است! و یا لااقل بزرگترین هدیه که شما را همیشه تحمل می کند!
زی زی لوژی (شوهرشناسی مدرن)
اگر شوهرتان شبها دیر به منزل می آید، درب را به رویش باز نکنید.
مبلغ مهریه را هم به او یادآوری کنید تا کامروا شوید!
آگر شوهرتان از شما انتظار پذیرائی دارد، یک هفته او را ترک کنید.از هفته آینده خودش هر شب برایتان کاپوچینو درست خواهد کرد.
اگر شوهرتان موافق نیست که شماهر جایی می خواهید بروید،مگر شما منتظر اجازه او بودید؟! خوب بروید. تازه بعد هم غر بزنید که از این زندگی خسته شدین.
اگر شوهرتان به شما پول نمی دهد، شما هم به او روندین! دو سه روز کم محلی هم بی اثر نیست.
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل نیست، خانه را به گند بکشید بی حوصلگی به را بیندازید افسرده باشید تا شما را به کار بیرون از منزل تشویق کند!
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل هست،از زیر کار کردن در برید وانمود کنید که دوست ندارید نحوه جارو کردن و ظرف شستن و... را به او آموزش دهید! هرچند آقایون همه بلد هستن.
اگر شوهر شما فمینیست نیست، زن ذلیل که هست.
اگر شوهرتان به مسائل شما بی اعتناست شما بی اعتنا تر باش. ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنید تا چشمتون به او افتاد قیافه بگیزرید که ناراحت هستید.
اگر شوهرتان هوس تجدید فراش کرد، بدانید که بیچاره حق دارههههههههههههههههه
نتیجه گیری اخلاقی:
زنان سنتی هر چه سرشان بیاید حقشان است! لیاقت شوهر مهربان و به قول خودشان زی زی را ندارند.
زنان مدرن لیاقت هیچ چیز را ندارند. چون از زی زی بودن شوهرانشان سوء استفاده می کنند!
هر چه به سر مردا میاد از زی زی بودنشونه.
بنام خدا
بنام خدا
افشای قرارداد ترکمانچای ارزی با چین
تهران-خبرگزاری ایران نیوز24:سرانجام پس از گذشت سه سال، جزئیات یکی از زیان بار ترین قراردادهای اقتصادی پس از انقلاب با کشور چین برملا شد.
به گزارش خبرگزاری ایران نیوز24،سه سال پیش مطابق با یک قرار داد عجیب، دولت ایران درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین در اختیار این کشور می گذارد تا به عنوان پشتوانه ال سی های خرید کالای چینی برای ایران استفاده گردد.
بنابر این قرارداد، دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد ، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
یکی از نکات جالب و البته تاسف بار در این قرارداد، این بوده است که دولت چین ، هیچ گونه تعهدی نسبت به نتیجه اقدام خود ندارد و اگر به خاطر اشتباه سهوی یا عمدی دولت چین بخشی از سود یا اصل پول ایران با نوسانات نرخهای ارز از بین برود، مسئولیت آن بر عهده ایران است.
اما ترکمانچای بودن این قرارداد به اینجا ختم نشده و دیگر مفاد قرارداد عجیب تر است؛ از جمله اینکه دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، در حالی که پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار آن است، اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.
این موضوع به این معناست که فروشنده در حالی که مبلغی بسیار بیشتر از پول کالا به صورت نقد در اختیار دارد، اقدام به کشیدن درصد قابل توجهی بر روی مبلغ کالا به عنوان حق بیمه یا هزینه ریسک کرده که این مبلغ در سالهای قبل 4 درصد بوده و احتمالا در شرایط فعلی به دو برابر این رقم افزایش یافته است که در مقیاس کلی میلیاردها دلار می شود.
محور سوم این قرارداد ترکمانچای، عدم استفاده کامل ایران از انبوه سرمایه کشور است که نزد چین سرمایه گذاری شده است و گفته می شود این رقم در حال حاضر از مرز 25 میلیارد دلار گذشته است.
به بیان دیگر، 25 میلیارد دلار از سرمایه کشور طبق این قرارداد در اختیار دولت چین می باشد، اما به جای پرداخت سود به ایران، از ایران مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک دریافت می شود.
برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل 25 میلیارد دلار موجود بود، حدود 50 میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.
هرچند مطابق قانون امکان افزایش محورهای سوال از رئیس جمهور نیست، نمایندگان سوال کننده از احمدی نژاد در حاشیه سوالات خود به این موضوع هم اشاره ای کلی کنند، به ویژه که یکی از سوالات مربوط به عدم پرداخت بودجه مصوب مترو از ذخیره ارزی است که مسوولان دولتی خالی بودن این صندوق را بهانه می کردند و اینک برخی زمینه های آن روشن شده است.
بنام خدا
جدول :;دول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند Saturday : روز جهانی ساطور Freezer side by side: کسیکه کنار هرکی میشینه، زر مفت میزنه کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟ سهپایه : ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی هستند وانت : اینترنت آزاد و بدون فیلتر Category: این گربه کدوم گوریه؟ Morphine: باید بیشتر فین کنی Keyboard: چه کسی برنده شد؟ MissCall: دختر نا بالغ را گویند Freezer: حرف مفت Already: گند زدی به همش رفت ! نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده کته ماست : آن گربه مال ماست مشروبات : روبات مشهد رفته نرگس : موجود مذکری که مرتب حدس می زند کدبانو: دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد چهار محال بختیاری : ممکن نیست عدد ۴ برای شما شانس بیاورد کالسکه: هنگامی که یک اصفهانی یک میوه ی کال میخورد جاسبی : فقط باش مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند سوغاتی : بسیار عصبانی عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر پدافند : پس گفتی دافن؟ مانیکور – پدیکور : دو برادر نابینا به نام مانی و پدرام کولر:زمانی که یک لر به مکانی رفته باشد و بین ما نباشد کامران : راننده کامیون مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند پهناور : کسی که مدفوع گاو می آورد Superman : مرد بقال ! کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنت است شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است! بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی پسمانده : پ نه پ رفته! Diamond Ring : داییمون زنگ زد مناجات : انواع و اقسام مونا کره حیوانی : بیچاره ناشنواست انبر : داروی برطرف کننده اسهال! کلکته : بین گربه ها کل افتاده خاموش : موش نپخته شیاف : او خاموشه (She Off) مزدور : نوعی موز که در مناطق دور می روید دیپلماتیک : فرد دیپلمه ای که ماتیک زده واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربهای که یکی از اهالی محل ضمانتش را کند گویند جنسیتی : شهر ارواح گوگولی : فرزند بروس لی و گوگوش! مکار : کسی که تخصص اپل دارد! در این لغت نامه یک برداشت دیگری از لغات شده !
بنام خدا
معانی تازه چند کلمه
سطل آشغال :
وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !
مدرک تحصیلی :
کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !
اوراقچی :
تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان جهان می داند !
حراج :
اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!
رئیس :
فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!
بزرگراه :
نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های 2012 !
شب امتحان :
شب التماس به درگاه خداوند !