به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا



كرمان به دست تازيان افتاد



  خبريار امرداد- نگار پاكدل :

 تازیان در نخستین روز تابستان سال 654 میلادی بر كرمان چیره شدند. «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه»، (صنیع الدوله) ترزبان(مترجم)، فرنشین دارالترجمه‌ی ناصرالدین شاه، در كتاب تاریخ «منتظم ناصری» این رویداد را در سال 651 میلادی برابر با سال 31 هجری آورده است.
  هنگام چیرگی تازیان بر كرمان، «یزدگرد سوم» در شهر مرو و هنوز زنده بود.
  «مجاشع»، فرمانده‌ی تازیان در زمان یورش به كرمان و چیرگی بر آن، مردم شهر را به اسلام فراخواند اما از آنجا‌ كه وی باور بسیار مردمان كرمان را به آیین نیاكانشان، شنیده بود نگذاشت تا سپاهیانش در شهر بمانند. وی لشكریانش را در روستای كوچكی در ٤ فرسنگی جنوب كرمان جایی‌كه بعدها به «قنات‌غسّان»، نامور شد جای داد و تازیان در این روستا چادر زدند و ماندگار شدند، سپس دیگر جاهای كرمان تا «سند» به دست مسلمانان افتاد، ولی همچنان شهر كرمان مركز حكومت منطقه بود.
  با آن‌كه كرمان به دست تازیان افتاده بود، تا سال‌ها بسیاری از بخش‌های كوهستانی كرمان تسلیم نشده بودند، از جمله‌ی آن‌ها «راین Rayen» بود كه دژی استوار داشت و در دامنه‌ی كوه هزار جای گرفته بود.
در آن زمان فرمانده‌ سپاه تازیان، «قریة العرب» را در كرمان ساخت، تا جایی برای زندگی تازیان كوچنده باشد كه در پی لشكر در حركت بودند. كرمانی‌ها آن‌جا را «ده تازیان» می‌نامیدند و هنوز هم شماری از مردم آن‌جا را به همین نام می‌خوانند.
  در همین سال (654 میلادی)، سرزمین‌های خاوری دیگر ایران همچون سیستان، قندهار و كابل به دست تازیان افتاد و زرنگ (زرنج)، شهر حكومت‌نشین آنان شد.
  درباره‌ی كرمانی‌ها نوشته‌اند؛ این استان پیشترها گسترده‌تر و شامل بخشی از كرانه‌های دریای عمان بود. مردمان این دیار با این كه سده‌ها، فرمانروای سلجوقی و قراختایی (Turkic) داشتند، حتا یك واژه هم از زبان این دو قوم را نخواستند یاد بگیرند و یاد نگرفتند






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 نوروز؛ كهن جشن پايدار ملی



  گردآوری- لیلا حاج‌عابد :

   هنگام فرودین که رساند ز ما درود/ بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود     
  « اینک ما روی به نوروز داریم، اسفند در گذراست و باد نوروزی آرام و دل‌انگیز  می‌وزد، یخ‌ها آب می‌شوند، سرما می‌شکند، هوا رو به گرمی می‌رود و نوروز با هفت‌سین و شمع و آیینه و سنبل و لاله  و شیرینی و جامه‌های نو و افروختن آتش که پیشاهنگ بهار است از راه می‌رسد. ما مردمی بودیم خردیار و اندیشه‌ور، هوشمند و کاردان، آگاه و دانش‌کامه.»(1)
از نشانه‌های شادابی و بزرگی تمدن ایران، وجود جشن‌های کهن و پایدار ملی است که مانند آن را در میان ملت‌های دیگر کمتر می‌توان یافت؛ «جشن‌های ایرانی همه نتیجه‌ی تدبیرگرایی در امور طبیعی، اجتماعی، فردی و فراهم کردن آرامش و آسایش است و نوروز یکی از بزرگترین، برجسته‌ترین و باشکوه‌ترین این جشن‌هاست که از روزگاران کهن و از نیاکانی دوراندیش و خردمند برای ما به یادگار مانده است، جشنی که با سپری کردن نشیب و فرازهای فراوان، چون کوهی استوار ایستاده و با روح و احساس مردم این سرزمین چنان سرشته شده که آن‌ها همه ساله، در ژرفای دل، جان و روان خود، چشم به راه فرارسیدن آن هستند و از هفته‌ها پیش با شور و شادی درونی به پیشوازش می‌روند.»(2)
راز ماندگاری نوروز، جای درنگ و کاوش بسیار دارد و معنایی ژرف و جهان شناختی در این جشن و آیین نهفته است، آن هنگام که گل و سبزه جان تازه می‌گیرند و جهان زنده، درفش رنگارنگ زندگی را به شادی افرازد و فروغ دوستی و امید، سراسر زمین را فرا گیرد، جنبش و تلاش در همه‌جا و همه‌چیز، دیگر بار، جان می‌گیرد و سال نو و جشن روزِ نو، در نخستین روز فروردین،  با شکوه بسیار آغاز می‌شود و نه تنها در ایران‌زمین، این جشن با شکوه فراوانی بر پای داشته می‌شود در پاره‌ایی ازکشورهای دیگر جهان نیز، چه آن‌هایی که روزگاری در شمار سرزمین‌های ایرانی بوده‌اند و چه کشورهایی که فرهنگ ایرانی در آن روایی داشته و از این فرهنگ بهره گرفته‌اند، نوروز پاس داشته می‌شود.(3)
  بخشش اهورایی فارسی زبانان یا به گفته‌ی زنده یاد دکتر «ایرج وامقی» دنیای نوروزیان، فرهنگ مشترکی است که بیش از هزاران سال، بر پهنه‌ی گسترده‌ایی از آسیا، آسیای میانه، بخشی از آفریقا و اروپا سایه افکنده و دل‌های میلیون‌ها تن، از لاهور تا بلخ و بامیان و از سمرقند و بخارا، تا خلیج پارس را به هم پیوند داده است.
  جشن و آیین نوروز، بر پایه‌ی یکی از بنیادهای باور شناختی استوار است که آن را  بازگشت به آغاز می‌گوییم؛ ایرانیان با بزرگداشت آن، پیدایی آفرینش و به فرجام رسیدن یکی از چرخه‌های آفرینش را بزرگ می‌دارند، سالی که به پایان می‌رسد در نماد شناسی ایرانی نشانه‌ایی از یک چرخه یا دوره‌ی آغازین طبیعت است. یکم فروردین، روز جشن بزرگ نوروز در اعتدال بهاری؛ آغاز فصل بهار و آغاز سال نو است. به عبارتی، فروردین‌ماه، بهترین هنگام برای آغاز سال نو است.
«عمرخیام» در نوروزنامه می‌نویسد: «شوند(:سبب) نام نهادن نوروز از آن بوده که، آفتاب در هر 365 شبانه روز و ربعی به اول دقیقه‌ی حمل، باز آید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده، پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان از او پیروی کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند، بر پادشاهان بایسته(:واجب) است که آیین، جشن و رسوم پادشاهان را به جای آرند، از بهر خجستگی و خرمی؛ در آغاز سال هر کسی در نوروز جشن کند، تا نوروز دیگر، عمر در شادی گذراند»
در ادبیات باستان، جشن نوروز را به جمشید  شاه پیشدادی نسبت داده‌اند، که شوندش محبوبیت چهره و شخصیت او بوده است. همچنین در باورهای افسانه‌ایی گویند: «اهریمن بلای خشکسالی و قحطی بر کره‌ی زمین فرو نشانید، جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت و او را شکست داد. با بازگشت وی، که هنگام بهار بود درختان و نهال چوب‌های خشک، سبز شدند و پس از یک دوره سرما، مردم پیروزی جمشید بر دشمنان را جشن گرفته و این روز را نوروز خواندند و هر کسی به خجستگی در تشتی جو کاشت و این آیین سبزی نشانیدن در  نوروز از آن هنگام تا به امروز برجای است.
بنابر نوشته‌های کهن پهلوی، هر پادشاهی در این روز فرخنده، کشاورزان سرزمینش را همنشین شادی و خرمی می‌کرد، بارعام می‌داد و هدایایی به نام پیشکش نوروزی به همه‌ی مردم داده می‌شد، مردمان در این روز به شادی و استراحت می‌پرداخته‌اند.(٤)
درباره‌ی ششم فروردین(نوروز بزرگ) نیز آمده که از روزهای خجسته‌ی ایرانیان و همراه با شادمانی و آب پاشی بوده و در باورهای کهن، رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است، مانند: «پیدایی کیومرث (کیومرس) و هوشنگ، تیراندازی آرش شیواتیر، پیروزی سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره‌ی شاه کیخسرو از جاودانان، همپرسگی اشوزرتشت با خرد کل و زادروز اشوزرتشت بزرگ (نخستین آموزگار راستی، نیکی و خرد).»
 نوروز، امروزه در بیشتر کشورها و سرزمین‌هایی که روزگاری بخشی از خاک ایران بزرگ  به شمار می‌رفت و اکنون، هنوز بر فرهنگ‌های باستانی خود پای فشرده‌اند، برگزار می‌شود، برای نمونه، آیین نوروز، هنوز با نام‌های «سیر لاله» جشن گل لاله و بالا کردن درفش در مزارشریف افغانستان (آریانای باستان) و در نزدیکی بلخ کهن همراه با برافراشتن درفشی برگرفته از درفش کاویان ایران برگزار می‌شود.»(٥)
 نوروز(نیروز) در میان قبطیان مصر نیز یادگاری از روزگار چیرگی هخامنشیان بوده است.
بر ما بایسته است که این جشن باستانی را به همه‌ی ایرانیان فرهمند و پر فروغ که با تلاش و نستوهی، آیین و فرهنگ  نیاکان خویش را در درازنای روزگار، پاس داشته‌اند شادباش بگوییم و این جشن جاوید باستانی را در کنار دیگر جشن‌های ملی چون مهرگان، تیرگان، سده و ... بزرگ داشته و بکوشیم تا آتش فرهنگ ایران را همواره در پهنه‌ی گیتی فروازن نگاه داریم. جشن‌های ایرانی برای ما گرامی هستند، زیرا رشته‌های پیوند ما با نیاکان ما و پیشینه و ژرفا و ریشه‌هایمان در درازنای تاریخند، هر آن چه یاد آور گرانسنگی و دیرمانی فرهنگ ایران است را گرامی می‌داریم؛ ما مردمی بی‌ریشه و رها شده در پهنه تاریخ نیستیم.(٦) پاینده ایران.   

  یاری‌نامه:
1- وحیدی،حسین- آوای زنگوله‌ها- نشر فرزین- چاپ نخست 1377- برگ 5
2- نیکنام،کوروش - از نوروز تا نوروز- نشر فروهر 82
3- کزازی،جلال الدین-(گوشه‌ایی از یک سخنرانی)- همچنین کتاب هفته، ش 4، شنبه 26 اسفند85
٤- کریستین سن،آرتور- ایران در زمان ساسانیان- برگردان رشید یاسمی- نشر دنیای کتاب- تهران77 
٥ – مرادی غیاث آبادی،رضا- راهنمای زمان جشن‌ها و گرد‌همایی‌های ملی ایران باستان- پژوهش های ایرانی
تهران 84 – برگ 21 
٦ – کزازی، جلال الدین- همان(زیر نویس شماره 2) 






ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی