داستانک
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

برای این یکی فرق کرد !

مردی در ساحل در حال قدم زدن بود که دید فردی گاهی خم میشود و از میان انبوه ماهیهایی که با موج دریا به ساحل افتاده اند ، یکی را برداشته  و دوباره به میان دریا پرتاب میکند !

جلو رفت و با لحنی دلسوزانه گفت : دوست عزیز ! وقتی صدها ماهی به  این ساحل افتاده اند  ، کار تو عبث و بیهوده است و فرقی ندارد که چند عدد از آنها را بتوانی نجات دهی ! به هر حال تو نمی توانی همه آنها را نجات دهی و بسیاری از اینها تلف خواهند شد ...

مرد لبخندی زد ، خم شد و با دقت یک ماهی نیمه جان دیگر انتخاب کرد وبرداشت و به میان دریا پرتاب کرد و در همان حال گفت : درسته که نمیتونم همشون رو نجات بدم ، اما دستکم برای این یکی اوضاع فرق کرد...!!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : شنبه 27 خرداد 1391برچسب:لبخند,ماهی,ساحل دریا,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی