به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا


 انتشار« خاطرات آزاده زرتشتی» در مجموعه «دوره در‌های بسته»



  خبرنگار امرداد - شادان رستمی :

 خاطرات یک آزاده زرتشتی از روز‌های اسارت در اردوگاه‌های ارتش متجاوز صدام به قلم «افضل قائمی کاشی» در قالب یکی از کتاب‌های مجموعه «دوره درهای بسته» از سوی انتشارات روایت فتح منتشر می‌شود.
  افضل قائمی کاشانی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره کتاب «دوره در‌های بسته به روایت رستم خرمدین» گفت:«این کتاب به زندگی رستم خرمدین اختصاص دارد، که در زمان پایانی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در خدمت سربازی به اسارت نیرو‌های عراق در آمد.».
  وی ادامه داد:« آنچه این کتاب را از دیگر آثار مجموعه «دوره درهای بسته» متفاوت می‌کند، اقلیت مذهبی بودن این اسیر است که به‌شوند(:دلیل) زرتشتی بودن گاهی از طرف اسرای ایرانی با مشکل روبه‌روست و زمانی طول می‌کشد که با رفتار و کردار خود نظر ‌آن‌ها را نسبت به خود تغییر دهد.».
  قائمی کاشانی افزود: «مشکل دوم مربوط به نام و نام‌خانوادگی اوست که برای عراقی‌ها جنگ‌های قادسیه را تداعی می‌کند و این مساله باعث می‌شود تا از سوی نیرو‌های عراقی بیشتر مورد شکنجه قرار بگیرد که در نهایت با معرفی کردن خود به عنوان یک مسیحی از این مشکلات رها می‌شود.».
  وی درباره منابع کتاب گفت: «مصاحبه و تحقیقات توسط انتشارات روایت فتح انجام شد، که به نسبت کامل بود و در نگارش کتاب به همان اطلاعات اکتفا شد، اما اگر خودم با وی مصاحبه می‌کردم متن کامل‌ و جامع‌تری ارایه می‌دادم
  پیش از این ایبنا در گفت‌وگو با فاطمه علیزاده متوجه شروع نگارش «دوره در‌های بسته به روایت رستم خرمدین» به دست او شده بود اما پس از تاخیر در نگارش، منابع اثر به موسسه روایت فتح پس داده و به افضل قائمی کاشانی سپرده شد. این اثر که نگارش آن در فروردین ماه سال 1391 به پایان رسیده است، در مراحل پایانی چاپ قرار دارد و به زودی توسط انتشارات روایت فتح منتشر می‌شود.
  «خرمدین» ٢١ تیرماه ١٣٦٧، در جنگ تحمیلی ایران و عراق به اسارت عراق در آمده بود.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

در تاریخ ادبیات ایران به خانم شاعری به نام"نهانی کرمانی" - خواهر افضل کرمانی ـ اشاره شده است که زن صاحب علم و خوشخو و زیبایی بود و خواستگاران بسیاری داشت. او شعری سروده و دستور داد آن را به دروازه های کرمان بیاویزند و گفت با کسی ازدواج می کند که مفهوم شعرش را دریابد یا بتواند جواب مناسبی برایش بیابد. آن شعر چنین بود:

از مرد برهنه روی زر می طلبم
از خانه عنکبوت، پر می طلبم
من از دهن مار شکر می طلبم
وز پشه ماده، شیر نر می طلبم!

متاسفانه هیچ یک از مردان خواستار او معنی این سروده اش را نفهمیدند و درنتیجه او تا پایان عمرش مجرد ماند!

سالها بعد از مرگ او، سعدالله خان، وزیر شاه جهان هندی، پی به منظور نهانی برد و در جوابش چنین سرود:
 علم است برهنه مرد و تحصیل، زر است
تن، خانه عنکبوت و دل، بال و پر است
زهر است جفای علم و معنی شکر است
هر پشه کز آن چشید او شیر نر است!

***
البته سعدالله خان، معنای عمیق و نهانی را از شعر خانم نهانی بیرون کشیده اما فکرش را بکنید اگر به جای آن خانم، یه خانم در قرن بیست و یکم، همین شعر  را می سرودچه انگ هایی بهمش می زدند!

"دخترهای قدیم به جز شوهر چیزی نمی خواستند، بگذریم از این که وقتی به او رسیدند همه چیز می خواستند. اما امان از دخترهای این دوره و زمانه... از همان اول حرف زر و خانه و این چیزها را وسط می کشند. بیا! دختره چشم سفید توی دو بیت شعر، هم زر خواسته هم خانه هم شیربها... حالا گیریم بعضی هایش را با ایهام و کنایه گفته باشد!

قدیمها از مرد که حرف می زدی، دختر خانه قایم می شد توی پستو. واویلا از این دختر که خودش فریاد شوهرخواهی سر داده و مرد می خواهد، آن هم برهنه! دختر مجردی که خواسته هایش زر و زیور و خانه باشد و تازه آنها را از یک مرد برهنه طلب کند، تکلیفش معلوم است. یکی نیست بپرسد مرد برهنه چرا باید برای تو خانه بخرد و زراندودت کند؟! آیا قرار است تو چه گلی به سر او بزنی؟!

حکماً آنجا هم که از دهن مار، شکر خواسته، منظورش بوسه فرانسوی بوده که هم به دک و دهان مربوط می شود و هم مثل شکر شیرین است!

بی تردید پشه ماده، استعاره از خودش است، چون مرد که ماده نمی شود. حالا این که از پشه ماده، شیر نر تولید شود خودش کلی جای سوال دارد. یعنی او پشه است اما می خواهد با شیرها بپرد بلکه بچه اش شیر شود؟ اینجاست که باید گفت ای پشه، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست! تو اگر دختر درست و درمانی بودی این طوری ترشیدگی ات را جار نمی زدی و آگهی ازدواج نمی دادی..."

بله، اگر ما شعر ایشان را سروده بودیم این حرف ها را می شنیدیم. حالا آیا خوب بود که ما واقعا دختر پول پرستی بودیم و مثلا می سرودیم:

از شوهر خود بنز دو در می خواهم
هر ماه به کشوری, سفر می خواهم
تا آخر عمر مشترک, من او را
در خدمت خود مثل فنر می خواهم!؟

بگذریم که قافیه های بدی در راستای سایر تهمت های روا داشته شده در بالا, به ذهنمان می رسد که می شود در پایین آورد ولی نمی گوییم.
اصلا شاید یک روزی خانمها خواسته های واقعی خودشون رو  به شکل شعر درآوردن و  به دروازه های تهران بزنند, حتی اگر این بار هم تاریخ تکرار شود و هیچ کس به آن جواب ندهد. آن وقت اقلش آن است که آیندگان، ترشیدگیشان را هم می گذارند به حساب این که کسی سر از شعر در نیاورده!!





تاريخ : دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:نهانی کرمانی,افضل,افضل کرمانی,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی