بنام خدا
داستان کوتاه جوجه عقاب اثر گابریل گارسیا مارکز
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
پس از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
بنام خدا
مواد لازم برای ۴ نفر:
فیله سینه مرغ ۴ عدد
آب نصف یک عدد پرتقال و رنده پوست آن
آب نصف یک عدد لیمو ترش و رنده پوست آن
روغن زیتون ۲ قاشق غذاخوری
نعناع تازه خرد شده ۲ قاشق غذاخوری
زیره ۱/۴ قاشق چایخوری
نمک و فلفل به مقدار لازم
طرز تهیه:
مرحله ۱ - فیله های مرغ را به قطعات مکعبی حدود ۵/۲ سانتیمتر برش دهید.
مرحله ۲ - مابقی مواد لازم را در یک کاسه با هم مخلوط کرده و تکه های مرغ را به آن افزوده و به مدت ۲ ساعت استراحت دهید تا مزه دار شوند.
مرحله ۳ - تکه های مرغ را به سیخ کشیده، روی منقل و یا روی گاز کباب کنید. سپس در ظرف مورد نظر چیده و با کاهو و نعناع تازه تزئین کرده و همراه با برنج یا نان سرو کنید.