به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

این مطلب رو دیدم حالم از هر چی شرف و وجدانه بهم خورد ...

مردم ما پاک قاطی کردن و روانی شدن !!!

خدا لعنت کنه این آدمای بی رحم و حیوان صفت رو ...

تف تو روح و وجدان و شرف این آدمایی که این همه کودک آزاری میکنن ...

 

تف!!!

 

 

شکنجه دختر 8 ساله تا حد مرگ در تهران

دختر 8 ساله ای به فجیع ترین وضع توسط ناپدری مورد آزار و اذیت جسمی قرار گرفته و هم اکنون در بیمارستان بستری است.

دکتر کامران آقاخانی متخصص پزشکی قانونی بیمارستان حضرت رسول (ص) با اعلام این خبر در گفت و گو با مهر اظهارداشت: این دختر 8 ساله شب گذشته توسط اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی به بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری منتقل می شود. وی با عنوان این مطلب که مسئول فنی بیمارستان مطهری نیز هست، افزود:  متاسفانه به علت شکستگی های متعدد از ناحیه دست و سر، ناگزیر شدیم این دختر را به بیمارستان حضرت رسول (ص) اعزام کنیم.

 آقاخانی در تشریح وضعیت این دختر 8 ساله گفت: موارد کودک آزاری زیادی را شاهد هستیم اما وضعیت این دختر قابل مقایسه با سایر کودک آزاریها نیست. شدت آزار و شکنجه او به قدری دردناک است که قابل شرح نیست. این متخصص پزشکی قانونی با اشاره به شکستگی دو ساعد و سر این کودک، افزود: آثار شلاق و سوزاندن سیگار در نقاط مختلف بدن این دختر 8 ساله به وضوح دیده می شود به طوری که جای سالمی در بدن او مشاهده نمی شود. این دختر به ما گفته است که با مادر معتاد و ناپدری اش زندگی می کند و 4 روز است به او غذا نداده اند. آقاخانی با تاکید بر انعکاس چنین فجایع دردناک و آزار دهنده ای گفت: از رسانه ها می خواهم که در مقابل این قبیل کودک آزاری ها از خود واکنش نشان دهند و مسئولان مربوطه نیز با افراد خاطی به شدت برخورد کنند.

وی با اشاره به شکستگی سر و دو ساعد این دختر 8 ساله، از انجام تصویربرداری و معاینات دقیق برای درمان شکستگی ها و سوختگی ها خبر داد و افزود: وضعیت به قدری فجیع است که باور آن برای هیچ کس وجود ندارد و نمی توان گفت که فردی که او را آزار داده است، خلق و خوی انسانی دارد. این دختر ساکن یکی از محلات جنوب تهران است که توسط اورژانس اجتماعی بهزیستی به بیمارستان منتقل شده است

 
 
 
 
 
 
 
 
 

اگرچه دیدن این تصاویر برای هر کسی دردناک است؛ اما خواهشمندم این مطلب را برای دوستانتان بازگو کنید تا علاوه بر آگاه کردن دیگران از آنچه در جامعه میگذرد؛ شاید کسی هم در این میان پیدا شود که توانایی مالی یا اجرایی برای حمایت از این کودک و کودکان مشابه را داشته باشد.

 

اگر نذری دارید و یا میخواهید صدقه ای بدهید، جاهایی بهتر از امامزاده و صندوق صدقات هم وجود دارد....

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


به چه کسی روشنفکر میگویند؟

به میزانی که به نظرات دیگران احترام می‌گذارید رشد می‌کنید.

بچه‌ ها به آب و غذا نیاز دارند. بقای آنها به آن بستگی دارد. اما به شناخت، پذیرش و عشق هم نیاز دارند. سلامت احساسی آنها به این وابسته است. درست مثل گیاهان که اگر به اندازه کافی آبیاری نشوند یا می‌میرند یا رشدشان متوقف می‌شود، بچه‌هایی که با مهر و محبت کافی بزرگ نمی‌شوند هم زخم‌خورده می‌شوند. زخم‌هایی که بسیار دردناک است. تا زمانیکه یاد نگرفته‌اند چطور زخم‌هایشان را التیام بخشند، به دنبال درمان‌های موقت خواهند بود. کودکان زخم‌خورده بزرگ می‌شوند و به بزرگسالانی زخم‌خورده تبدیل می‌شوند. از آنجا که هیچ‌کس به ما یاد نداده چطور خود را التیام بخشیم،تلاش می‌کنیم با حق به جانب نشان دادن خودمان، درمانی موقتی پیدا کنیم. بله، خیلی از ما دوست داریم همیشه حق با ما باشد. چون فکر می‌کنیم اگر حق با ما باشد آنوقت با ارزش خواهیم بود. تصور کنید من و شما گفتگویی با هم داریم و من شدیداً با هر چه که شما می‌گویید مخالفت می‌کنم، چه احساسی به شما دست خواهد داد؟به طور متوسط افراد احساس ناامنی و تهدید می‌کنند و چون یک نفر عقایدشان را به چالش می‌کشد یعنی خود آنها را به چالش کشیده است. اگر من عقاید شما را بی‌ارزش بدانم آیا نمی‌تواند به این معنی باشد که خود شما هم بی‌ارزش هستید؟ چرا باید چنین کاری کنم؟ ما آدمها به این دلیل از بقیه انتقاد می‌کنیم که احساس بهتری نسبت به خودمان پیدا کنیم. بنابراین برای جبران عشقی که در کودکی نداشته‌ایم، به دیگران ضربه می‌زنیم. دلیلش این نیست که بخواهیم دیگران را مجازات کنیم؛ نه. فقط می‌خواهیم بپذیرند که حق با ماست و آنها اشتباه می‌کنند چون با این کار آن پذیرش و شناختی که می‌خواهیم را به دست می‌آوریم.

حتی اگر من مجبورتان کنم که تایید کنید که حق با من است، فقط موفق شده‌ام که دردم را به شما منتقل کنم. آسودگی من به قیمت درد شما تمام خواهد شد. بنابراین صرفنظر از اینکه چه کسی در آن گفتگو پیروز شده است، هر دو بازنده هستیم زیرا رابطه ما آسیب خواهد دید. ما به اندازه قدرت یا ضعف روابطمان قوی یا ضعیف هستیم به همین دلیل تخریب آنها چاره کار نیست. در برخورد با همکاران، خانواده و دوستان باید از خودمان سوال کنیم آیا می‌خواهیم حق با ما باشد و ضعیف‌تر یا قوی‌تر و دلپذیرتر باشیم؟ آیا می‌خواهم به خودم فکر کنم یا به خودمان؟

علاوه بر ضعیف کردن روابطمان، اصرار ورزیدن روی حق به جانب بودن، ما را به فردی مبدل خواهد کرد که اصلاً دوست نداریم باشیم و این عاقبتی بد است. بنابراین به افرادی خودخواه، خودمحور و مقدس‌نما تبدیل می‌شویم. رویکرد کوته ‌فکرانه و حق‌به‌جانب آدمها را از ما دور خواهد کرد. فقط آدمها نیست که از خودمان دور می‌کنیم، بلکه علم و دانش را هم از خود دور می‌کنیم. زیرا با نپذیرفتن عقاید و افکار دیگران، در را به روی ایده‌های نو می‌بندیم. یکی از بزرگترین متفکران قرن در این رابطه گفته است، "نیاز به اینکه همیشه حق با ما باشد، بزرگترین مانع بر سر راه ایده‌های نو است. اینکه ایده‌های نوی زیادی داشته باشیم که برخی از آنها اشتباه باشد خیلی بهتر از آن است که همیشه درست بگوییم و هیچ ایده نویی نداشته باشیم."
وقتی کسی ایده‌هایی مطرح می‌کند که با ایده‌های شما تفاوت دارد، باید بایستید و گوش کنید. ممکن است شما اشتباه می‌کرده‌اید! به گذشته فکر کنید: چه تعداد از نظراتی که 10 سال پیش داشتید امروز تغییر کرده‌اند؟ رشد کردن بدون تغییر مثبت غیرممکن خواهد بود. افکار، ایده‌ها، نظرات و اعتقادات ما هم باید تغییر کنند. گاهی‌اوقات باید جایگزین شوند. گاهی اوقات هم فقط کافی است که با ترکیب شدن با ایده‌های دیگران گسترده‌تر شوند.

وقتی روشنفکر باشیم و با آغوش باز نظرات دیگران را پذیرا باشیم، با رشد و پیشرفت خود سهیم خواهیم بود. و وقتی خود را در حال پیشرفت ببینیم، اعتمادبه‌نفسمان بالاتر رفته و نیازمان به اینکه همیشه حق به جانب ما باشد کمتر خواهد شد. با قبول کردن نظرات دیگران، اعتمادبه‌نفسمان را بالا خواهیم برد. آنهایی که احساس می‌کنند باید همیشه حق با آنها باشد، برای اعتمادبه‌نفس خود به دیگران وابسته هستند. نیاز دارند که دیگران آنها را تشخیص داده و ارتقاء دهند. اما وقتی به جای اینکه درست بگوییم، درست عمل کنیم، اعتمادبه‌نفسمان را تقویت کرده و برای خود کسب احترام می کنیم و دیگر برای شادی و خوشبختی خود به کسی وابسته نیستیم.

پس تلاش کنید همیشه روشن‌فکر باشید. وقتی دیگران حرف می‌زنند، بدنبال نکاتی برای مخالفت کردن با آنها نباشید، به دنبال منطقی باشید که بتوانید به اطلاعات خودتان اضافه کنید. افراد روشن‌فکر حقیقت را در چیزهای متفاوتی می‌بینند اما افراد کوته‌بین فقط تفاوت‌ها را می‌بینند.

یکی دیگر از دلایل اینکه باید از تفاوت‌هایمان استقبال کنیم این است که این تفاوت‌ها فرصت هدیه دادن صبر و پذیرش را به دیگران در اختیار ما قرار می‌دهند. با چشم‌پوشی از حقمان برای حق به‌جانب بودن و قدرت دادن به دیگران به آنها این حق را می‌دهیم که حق با آنها باشد. هیچ هدیه‌ای باارزش‌تر از این نیست. اگر باوجود میل شدیدمان برای حق‌به‌جانب بودن، سخاوتمندانه برخورد کنیم، این حقیقت را کشف خواهیم کرد که آنقدر قدرت درونی داریم که بر آسیب‌پذیری خود پیروز شویم. وقتی ذهنیت ما از قربانی به پیروز تغییر یابد، تردیدهای درونیمان به تدریج از میان می‌روند.

کشف دیگر ما این خواهد بود که فقط با پذیرفتن و شناختن دیگران است که پذیرش و شناختی که به دنبالش بودیم را به دست خواهیم آورد. کشف دیگر می‌تواند این باشد که عادات بد ما معرف ما نیستند زیرا می‌توانیم افکار و رفتار‌های خود را هر زمان که بخواهیم تغییر دهیم.

برای تغییر یافتن باید از افکار خود آگاه شویم و پرسشهای درست را از خود بپرسیم. مثلاً اگر مدام با همسرتان مشاجره دارید، باید از خود بپرسید که، "آیا می‌خواهم همیشه حق با من باشد یا می‌خواهم خوشبخت باشم؟ آیا می‌خواهم فردی باشم که همیشه درست می‌گوید و حق با اوست و دیگران را ناراحت می‌کند یا می‌خواهم دیگران را بپذیرم و به آنها محبت کنم؟ آیا می‌خواهم هر چه که می‌خواهم را از رابطه گرفته و آن را ضعیف‌تر کنم یا هر چه که دارم را به آن اضافه کرده و آن را تقویت کنم؟"

سامان همیشه با پرسشهای "احمقانه" همسرش اذیت می‌شود. همسر او مدام پرسشهایی که خودش پاسخ را می‌داند می‌پرسد. این سامان را اذیت می‌کند چون پرسیدن درمورد چیزی که می‌دانیم "غیرمنطقی" است. اما این سامان است که غیرمنطقی رفتار می‌کند چون با عصبانیت خود میان خود و همسرش فاصله ایجاد می‌کند. چیزی که سامان درک نمی‌کند این است که همسرش از او سوال نمی‌پرسد، بلکه فقط می‌خواهد سر صحبت را با او باز کند. او با دعوت همسرش به حرف زدن می‌خواهد عشق خود را به او نشان دهد. او قصد ساختن رابطه‌شان را داشته است که کاری کاملاً منطقی است.

شاید همه ما نتوانیم در درک تفاوت‌های میان طرز فکر خانم‌ها و آقایان استاد باشیم اما لازم هم نیست که اینطور باشیم. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به دیگران احترام بگذاریم و تلاش نکنیم همیشه حق را به جانب خودمان ببینیم. مراقب آنچه درمورد دیگران فکر می‌کنید باشید چون به میزانی که به نظرات دیگران احترام می‌گذارید رشد می‌کنید.
 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


بیماری‌های روحی و روانی می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد، درست مثل بیماری‌های جسمی. هنوز هم تعداد زیادی از افراد از بیماری‌های روحی و روانی می‌ترسند و درک درستی از آن ندارند اما هرچه اطلاعات آنها درمورد این بیماری‌ها بیشتر شود، این ترس نیز از بین خواهد رفت. اگر شما یا کسی که می‌شناسید دچار یک بیماری‌ روحی و روانی است، خبر خوبی برایتان داریم: این بیماری‌ها قابل درمان هستند.

امروز می‌خواهیم اطلاعاتی درمورد این بیماری‌ها و روش‌های درمان آنها در اختیارتان قرار دهیم.

کمک گرفتن

اگر خودتان یا کسی که می‌شناسید علائمی از بیماری‌های روحی و روانی را نشان داد، خیلی مهم است که فوراً برای تشخیص آن کمک گرفته و درمان را شروع کنید.

بیماری‌های روحی و روانی بسیار متداول هستند. تحقیقات نشان داده است که هر ساله، تعداد زیادی از افراد در سراسر جهان به یک مشکل روحی-روانی دچار می‌شود. بیماری‌های روحی و روانی تعداد بیشماری از بستری شدن‌های بیمارستانی را هر ساله شامل می‌شود. بااینحال، باوجود این واقعیت که همه شما مطمئناً کسی که دچار چنین بیماری‌هایی باشد را می‌شناسید، اما باز هم اطلاعات خیلی کمی درمورد آن دارید.

این طبیعت انسان است که از چیزی که قادر به درک آن نیست واهمه داشته باشد. بیماری‌های روحی و روانی هم به همین دلیل موجب ترس بسیاری افراد هستند و متاسفانه، خیلی‌ها آن را لکه ننگ می‌پندارند. به همین دلیل برای کمک گرفتن تردید می‌کنند. واقعاً موجب تاسف است زیرا اکثر بیماری‌های روحی و روانی قابل درمان هستند. بدتر اینکه، لکه ننگی که توسط افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی تجربه می‌شود، از خود آن بیماری مخرب‌تر است.

اگر شما هم دوست دارید به از میان برداشتن این لکه ننگ اجتماعی از بیماری‌های روحی و روانی کمک کنید، امیدواریم که این مقاله بتواند اطلاعات خوبی در اختیارتان قرار دهد.

باورهای نادرست درمورد بیماری‌های روحی و روانی

باورهای نادرست زیادی درمورد بیماری‌های روحی و روانی وجود دارد. تازمانیکه افراد با واقعیت مسئله آشنا نشده‌اند، وجود این بیماری‌ها را انکار می‌کنند و از حرف زدن درمورد این موضوع طفره می‌روند.

شما چقدر درمورد بیماری‌های روحی و روانی اطلاعات دارید؟ در زیر به برخی از باورهای نادرست درمورد این بیماری‌ها اشاره می‌کنیم:

• افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی خشن و خطرناک هستند. واقعیت این است که افرادیکه از نظر روانی مشکل دارند، بیشتر از افراد عادی خطرناک یا خشن نیستند. درواقع، احتمال اینکه خود قربانی خشونت شده باشند بسیار بیشتر از آن است که خود افرادی خشن باشند.

• افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی کم‌هوش‌تر هستند. تحقیقات بسیاری نشان می‌دهد که اکثر افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی دارای هوشی متوسط یا بالاتر از متوسط هستند. بیماری‌های روانی، مثل بیماری‌های جسمی می‌تواند برای همه افراد، صرفنظر از میزان هوش، طبقه اجتماعی یا سطح درآمد آنها اتفاق بیفتد.

• بیماری‌های روحی و روانی بخاطر ضعف شخصی ایجاد می‌شود. بیماری روانی یک نقص شخصیتی نیست. این فقط یک بیماری است و هیچ ارتباطی با ضعیف بودن یا نداشتن اراده ندارد. بااینکه افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی می‌توانند نقش بسیار مهمی در بهبودی خود داشته باشند اما خودشان انتخاب نکرده‌اند که بیمار شوند و تنبل هم نیستند زیرا نمی‌توانند از شر آن خلاص شوند.

• بیماری‌های روحی و روانی یک اختلال واحد و نادر است. بیماری‌ روحی و روانی یک بیماری واحد نیست بلکه از دسته‌بندی گسترده‌ای از اختلالات بسیار تشکیل می‌شود. اضطراب، افسردگی، شیزوفرنی، اختلالات شخصیتی و اختلالات غذایی می‌تواند موجب بدبختی و ناراحتی افراد بیشماری در سراسر جهان شود.

کلمات می‌توانند دردناک باشند

کلماتی مثل "دیوونه"، "روانی"، "خل و چل" تنها نمونه‌هایی از کلماتی هستند که لکه ننگ بیماری‌های روحی و روانی را زنده نگه می‌دارند. این کلمات موجب خوار و خفیف کردن افراد مبتلا به این بیماری‌ها می‌شوند. بسیاری از ما بدون قصد آسیب رساندن این کلمات را بر زبان می‌آوریم. همانطور که هیچوقت افرادیکه به بیماری‌های جسمی مثل سرطان و بیماری‌های قلبی مبتلا هستند را مسخره نمی‌کنیم، بیرحمانه است که بخواهیم افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی را مسخره کنیم.

بیماری‌های روحی و روانی در رسانه‌ها
خیلی اوقات افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی در رسانه‌ها به درستی توصیف نمی‌شوند. فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی و کتاب‌ها معمولاً افراد مبتلا به اینگونه بیماری‌ها را خطرناک و بی‌ثبات نشان می‌دهد. گاهی اوقات برای ایجاد حس در گزارش خود، بیماری روانی را پررنگ‌تر می‌کنند، حتی اگر آن بیماری هیچ ارتباطی با داستان نداشته باشد.

تشخیص مشکل
برای تشخیص رفتارها و اعمالی که از تلقی لکه ننگ بیماری‌های روانی پشتیبانی می‌کند، از معیار "توقف" استفاده کنید. خیلی ساده است. از خود بپرسید چیزی که می‌شنوید:

• باعث می‌شود افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی را یک کلیشه تبدیل می‌کند تا افرادی با شخصیت‌های متفاوت؟
• افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی یا خودِ بیماری را خوار و خفیف می‌کند؟
• با رنجاندن افراد مبتلا به این بیماری‌ها، موجب آزار آنها می‌شود؟
• با این تفکر که افراد مبتلا به این بیماری‌ها به خوبی بقیه افراد نیستند، بر آنها سلطه می‌کند؟

اگر چیزی در رسانه‌ها می‌بینید یا می‌شنوید که از معیار "توقف" عبور نمی‌کند، عنوان کنید. با نویسنده یا تهیه‌کننده آن برنامه یا مطلب تماس بگیرید و درمورد آن مسئله با او حرف بزنید. به آنها کمک کنید درک کنند که این کلمات بر افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی تاثیر منفی دارد.

کارهای دیگری که می‌توانید انجام دهید

همه ما می‌توانیم کاری برای طریقه فکر کردن مردم درمورد بیماری‌های روحی و روانی انجام دهیم.

با خودتان شروع کنید. در انتخاب کلمات خودتان دقت کنید. وقتی می‌خواهید درمورد افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی صحبت کنید، کلماتی بامفهوم و درست انتخاب کنید. نگرش و رفتار مثبت شما می‌تواند تاثیر خوبی بر فردمقابلتان داشته باشد.

سعی کنید به طور سازنده‌ای بر همه افرادیکه در زندگی خود می‌بینید تاثیر بگذارید. هر زمان کسانی را دیدید که چیزی می‌گویند که نشان می‌دهد درک درستی از بیماری‌های روحی و روانی ندارند، از آن فرصت برای ارائه بعضی از اطلاعاتی که دارید به آنها استفاده کنید.





تاريخ : یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:دردناک,دیوونه,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی