به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

امروز 18 آذز ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا


بنام خدا



انوشيروان و مردی كه جوز می كاشت



  سورنا لطفی نیا :

 سیاست‌نامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته ‌است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرنده‌ی نکته‌هایی بسیار آموزنده‌ای است. این کتاب آگاهی‌های بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان به‌دست می‌دهد. نظام‌الملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده به‌جهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، به‌دست پیروان «حسن‌صبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کرده‌اند. او بنیانگذار، مدرسه‌های بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.

 سیاست‌نامه را «سیرالملوک» نیز می‌نامند. سیرالملوک‌ها، همان «خدای‌نامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتاب‌های بسیاری به نام سیرالملوک‌، به‌دست نویسندگان نوشته‌شده است. در همه‌ی آن‌ها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوه‌ی فرمان‌روایی شاهان ایرانی و راه‌های به‌کار رفته از سوی آن‌ها، برای اداره‌ی کشور است.

 انوشیروان و مردی که جوز می‌کاشت

 آیین نژاد ساسانیان چنان بوده که هرکس پیش ایشان سخنی گفتی و یا هنری از خود نشان می‌داد که شاه را خوش می‌آمد، واژه‌ی «زه» را بر زبان می‌راندند و چون این واژه بر زبان آن‌ها می‌آمد، همان‌گاه، خزانه‌دار ١٠٠٠ درم به آن کس می‌داد. شاهان ساسانی در دادگری و بخشش از همه‌ی شاهان دیگر سر بوده‌اند، به‌ویژه انوشیروان دادگر.

 روزی انوشیروان با گروهی از نزدیکان و سوار بر اسب به شکار می‌رفتند که از کنار دهستانی گذشتند و پیرمردی ٩٠ ساله را دید که نهال جوز(گردو) در زمین می‌نشاند. انوشیروان از این کار او درشگفت شد. زیرا سال‌ها باید بگذرد که آن درخت، بر بدهد. پس به پیر گفت: «ای پیر، جوز می‌کاری!؟» پیر گفت: «آری خدایگان.» انوشیروان گفت: «آیا تا روزی که از بر این بخوری زنده خواهی بود؟» پیر گفت: «کاشتند و خوردیم و می‌کاریم تا دیگران بخورند.» انوشیروان را خوش‌ آمد و گفت: «زه!» بی‌درنگ خزانه‌دار ١٠٠٠ درم به پیرمرد داد. پیر گفت: «ای خدایگان هیچ‌کس برِ این درخت، زودتر از من نخورد!» انوشیروان پرسید: «چگونه؟» پیر گفت: «اگر من جوز نمی‌کاشتم و شما از این‌جا نمی‌گذشتی و از بنده پرسش نمی‌کردی و بنده آن پاسخ نمی‌دادم، این ١٠٠٠ درم به من نمی‌رسید.» انوشیروان گفت: «زهازه!» خزانه‌دار ٢٠٠٠ درم دیگر به او داد زیرا شاه دوبار واژه‌ی زه را بر زبان آورده بود.






ارسال توسط سورنا

امروز 8 مهر ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی