بنام خدا
واژهی «سندباد» که به گونهی «سنباد» هم نوشته میشود. در زبانِ پهلوی به معنی نیروی اندیشه است. «سندباد» همچنین به معنی بادی است که از سوی رود سند بوزد. واژهی مجوس از سوی تازیان به افرادی گفته میشود که پیروی دینهای ایرانی پیش از اسلام بودند. گمان میرود «سندباد» از پیروان مزدک بوده است. «سندباد مجوس» پس از کشته شدن ابومسلم خراسانی در نیشابور و ری به خونخواهی ابومسلم دربرابر خلیفه عباسی منصور بهپا خواست.
پس از سرگونی دستگاه خلافت امویه بهدست ابومسلم و برقراری خلافت عباسیان در بغداد نفوذ و قدرت ابومسلم در خراسان، هراس دومین خلیفه عباسی یعنی منصور را درپی داشت و به دستور خلیفه، او را در بغداد کشتند. سپس شورشهایی در خراسان رخ داد که نخستین آنها، بهپا خواستن سندباد در سال ۱۳۸ هجری مهی(۷۵۵ میلادی) بود.
جنبش او به تشکیل یک سازمان دینی مخفی بر ضد فرمانروایی عباسیان به نام «مسلمیه» شد که سالها به پرورش احساسات ضدعباسیان میپرداخت. «سندباد» با حرکت از نیشابور، شهرهای قومس، ری و قم را گرفت و گروهی از مزدکیان و زرتشتیان طبرستان گردِ او آمدند.
سندباد در شهر ری موفق به اعدام فرمانروای آنجا شد. او با پادشاه طبرستان بهنام «اسپهبد خورشید» رابطهی دوستانهای برقرار کرد و از اینرو از نیشابور تا طبرستان را دربرابر فرمانروایی عباسیان شوراند. با پیوستن گروهی از ملی گرایان ایرانی به او شمار پیروانش به ۱۰۰ هزار نفر رسید. نهضت او ۷۰ روز بهدرازا کشید و در این مدت او و سپاهیانش پیشروی بسیاری کردند. سرانجام یکی از سرداران منصور بهنام «جوهر بن مراد» او را در نزدیکی همدان شکست داد و نزدیک به ۶۰ هزار نفر از پیروان او کشته شدند. سپس سندباد از «اسپهبد خورشید» پناه خواست و به طبرستان رفت.
«طوس» پسرعموی« اسپهبد خورشید» که از سوی او با اسب و پیشکشهای گوناگون به پیشواز او رفته بود، بعدها بهدلیل بیاحترامیهایی که در رفتار سندباد احساس میکرد، او را کشت. به این گونه نهضت «سندباد» شکست خورد.
سرچشمهها:
۱- نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران از کوچ آریاییها تا پایان سلسله پهلوی
۲- تارنمای ویکی پدیا
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
شیدا واله : | ||
در واپسین روزهای سال 1388، نزدیکهای ظهر بود که به سوی ماسوله راه افتادم. شنیده بودم که آیین «عروس گُله» در این شهر برپا میشود. هوا کمی ابری بود. دعا میکردم که باران نیاید تا راحت عکاسی کنم. «غول» یا «دیو سیاه» مردی تنومند و بدقواره است با چهرهای سیاه، لباسی ساخته شده از کاه و پوشال و کلاه حصیری با زنگولهای بر گردن که با یک چوبدستی با پیر بابو برای عشق عروس گله میجنگد. در طول نمایش دیو برای دست یافتن به عروس گله، با حرکتهای خندهآور به سوی تماشاگران حمله میکند و شوند(:باعث) خندهی آنها میشود. داستان این نمایش جنگ بین دیو سیاه و پبر بابو بر سر عشق عروس گل است که سرانجام پیر بابو بر دیو پیروز میشود. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
دكتر محمد میرشکرایی : | ||
«نوروزخوانی» یا «نوروزیخوانی»، رسم زیبایی است که میرود تا به خاطرهها بپیوندد. یکی از گونههای این آیین، که در روزگار ما هنوز نیمه جانی دارد آیین «تکمخوانی» است؛ آن هم شاید به برکت گیرایی عروسک «تکم» که به شوند صورت نمایشی آن پایش به عرصهی نمایشهای امروزی کشیده شده است. به جز این به ندرت آوای این پیشاهنگان نوروز را در آبادیهای کوچک و دورافتاده، در بن درههای جنگلی البرز میتوان شنید. شاید دیر یا زود این واپسین آواهای شادیانه خاموش شوند، و آیندگان صحنههای بازسازی شدهی دستههای نوروزیخوان را بر صفحهی تلویزیونها به تماشا بنشینند و شرح آن را در کتابها بخوانند. (1)
«تکم» به معنی بز نر است و به آن عروسک چوبی که در این آیین به کار برده میشود گفته میشود. تکم با پارچههای رنگی، آینه و زنگوله آذین شده و به هنگام چرخاندن دستهای چوبی که به آن وصل است صدای زنگولهاش به گوش میرسد. تکمگردان در کوچهها به راه میافتد و چکامههایی میخواند و بچهها و حتا بزرگترها نیز به دنبالش به راه میافتند. تکمگردان کیسهای نیز به همراه دارد که هدیههای مردم را در آن جمع میکند. (2) محمدرضا درویشی، که از اندک دستاندرکاران پژوهش موسیقی در ایران است با انتشار دستاورد تحقیقاتش در کتابچهی کوچک «ترانههای نوروزی و بهاری»، در این راه گامی بلند برداشته است. این کتاب دربردارندهی بیست و پنج ترانهی نوروزی است که هر کدام یک یا چند بند دارد. ترانهها، هم زبان و گویش محلی آورده شده و هم برگردان روان فارسی دارند. آهنگهای ترانهها نیز با الفبای موسیقی ثبت و در رویهی روبهروی ترانه آورده شدهاند. درویشی دربارهی نوروزیخوانان مینویسد که اینان خنیاگران گمنام و دورهگردی بودند که از نزدیک به پانرده روز مانده به بهار، بر در هر خانهای بهار و نوروز را نوید میدادند.(3) (1) این متن، گزیدهای از مقالهی محمد میرشکرایی با عنوان «نوروزخوانی» است که در کتاب ماه هنر، شمارهی 5، بمهنماه 1377 به چاپ رسیده است.
(2) این بخش از گفتگو با محمد میرشکرایی تنظیم شده است. (3) میرشکرایی، نوروزخوانی |