بنام خدا
حمام دوره قاجاریه اردبیل در حال تخریب
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
در شمال جزیرهی کیش، آثاری دیده میشود که یادگاری از شهر باستانی، حریره است. دوران طلایی شهر حریرهی کیش از سال 367 تا 912مهی(:هجری قمری) بوده است. گستردگی این شهر باستانی 120 هکتار است. براساس نتایج کاوشهای باستانشناسی انجام شده، محوطهی باستانی حریره، از مجموعهی ساحلی و خانهی اعیانی، حمام، مسجد و قناتهای کهن تشکیل شده است و این بخش در نخستین روز شهریور سال ١٣٧٦ به شمارهی 1886 در سیاههی آثار ملی به ثبت رسید. آنچه از شهر حریره برجای ماندهاست در راستای ساختمانهای بندرگاه دیده میشود. گسترهی پستی و بلندیها و خرابههای شهر کهن حریره، نزدیک به ۱۲۰ هکتار گستردگی دارد و روزگاری شهری بزرگ و آباد در منطقه بوده است. |
بنام خدا
بنام خدا
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. ناگهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر کوچکی با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمکی می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آن جا دور شد....
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس نو داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....
نتیجه:
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.
بنام خدا
آن عزبزان دیگر به ما بر نمی گردند اما باید به سراغ داغدیدگان بلازده برویم، با آنان همدردی کرده و زندگی آینده شان را دوباره سازی کنیم.
از این دوردست کاری شایان و درخور شأن آن مردم پیشتاز بر جانفشانی های میهنی، در حال حاضر از من برنیامد جز غم و ماتمی که بر دیگر ماتمهایم افزود.
دست خالیِ آن مردمانی را می بوسم که با همت خودیاری به سراغ هموطنان می روند و آنان را تنها نمی گذارند.
محمدرضا شجریان
بنام خدا
علیرغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:
اهرام مصر
تاج محل
دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا)
کانال پاناما
کلیسای پطرس مقدس
دیوار بزرگ چین
آبشار نیاگارا
آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از آنها هنوز کارش را تمام نکرده است.
از دخترک پرسید که آیا مشکلی دارد...
دختر جواب داد : بله کمی مشکل دارم، چون تعداد شگفتی ها خیلی زیاد است و نمیدانم کدام را بنویسم!...
آموزگار گفت: آنهایی را که نوشته ای نام ببر شاید ما هم بتوانیم کمک کنیم...
دخترک با تردید چنین خواند:
به نظر من عجایب هفت گانه دنیا عبارتند از:
دیدن
شنیدن
لمس کردن
چشیدن
احساس کردن
خندیدن
دوست داشتن
اتاق در چنان سکوتی فرو رفت که حتی صدای زمین افتادن سنجاق شنیده می شد...!
آن چیزهایی که به نظرمان ساده و معمولی میرسند، آنها را نادیده و دست کم میگیریم، حقیقا شگفت انگیزند...با ملایمت به یادمان می آورند که با ارزش ترین چیزهای زندگی ساخته دست انسان نیستند و آنها را نمیتوان خرید ، آن قدر خود را مشغول نکنید که بی توجه از کنارشان بگذرید...
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
شهداد حيدری : | ||
فردوسی در شاهنامه، هندیها را پدیدآورندهی بازی شطرنج میداند و چنین میگوید که در زمان خسرو انوشیروان ساسانی، فرستادهی شاه هند بازی شطرنج را به ایران آورد و از دانایان ایرانی خواست که راز این بازی را بگشایند. سرانجام، بزرگمهر، وزیر خردمند انوشیروان، به راز شطرنج پی بُرد و آن را بهدرستی بازی کرد.اما شگفت است که این داستان شاهنامه، با همهی گیرایی و کششهای داستانی که دارد، افسانهای است و ایرانیان بسیار پیشتر از روزگار خسرو انوشیروان شطرنج را میشناختند و چه بسا خود پدیدآورندهی این بازی بودهاند. کهنترین سندی که در آن از واژهی شطرنج سخن رفته است، «کارنامهی اردشیر بابکان» نام دارد. این کتاب در سال ٦٠٠ میلادی به زبان پهلوی نوشته شده است. در آنجا میخوانیم که در زمان اردوان پنجم، واپسین پادشاه اشکانی(٢١٦- ٢٢٦ میلادی)، درباریان ایران شطرنج بازی میکردند. اردوان از دانایان دربار خواسته بود که آیین شکار و چوگان و چترنگ(شطرنج) و دیگر هنرها را به اردشیر بیاموزند. بنابراین، دستکم ٣٠٠ سال پیش از روزگار انوشیروان ساسانی، ایرانیان شطرنج را میشناختهاند. از اینرو، روایت شاهنامه دربارهی پدیداری شطرنج و چگونگی آشنایی ایرانیان با آن، نمیتواند درست و پذیرفتنی باشد. آیا شطرنج را هندیها پدید آوردند؟ آشنایی ایرانیان با بازی شطرنج، به روایت شاهنامه شیوهی بازی شطرنج در گذشته
|
بنام خدا
تفاهم حتی در خیانت
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت
می خواهم ازدواج کنم
پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟
مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند
پدر ناراحت شد
صورت در هم کشید و گفت
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت
مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم
مادرش لبخند زد و گفت
نگران نباش پسرم
تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی
چون تو پسر او نیستی
بنام خدا
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد ، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!
نوشته محمدرضا نعمت اللهی
سخن روز : اگر یک سال ثمر از کاری را خواستی گندم بکار، اگر دو سال خواستی درخت بکار ، اما اگر صد سال ثمر خواستی به مردم یاد بده . كـنـفـوسیـوس
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 31 امرداد ماه
بنام خدا
دکتـر شریعتی : قـرآن
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست ...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند... اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از پایان به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن هم اکنون به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.
بنام خدا
یک خاصیت درمانی معجزه آسا از تخم مرغ
روایت زیر را که مرور خواهید کرد یکی از دوستان در گروه اونو تهیه کردند و فرستادند که به نوعی آموزش استفاده از تخم مرغ برای درمان سوختگی هست. لطفا این نوشته رو از دست ندید :
در افغانستان سوختم و دو ماه جهنمی رو در تهران گذروندم. روزهایی که از زور درد و ناراحتی مرگ خودم رو آرزو می کردم. پس این مطلب رو با کمال میل ترجمه می کنم و از تو، دوست من، که اونقدر ارزش داشتی که وقتم رو برای آگاه کردن تو صرف کردم، استدعا دارم از ارسال این ایمیل به دوستان خودت خودداری نکنی. تنبلی بخرج نده و حتما برای بقیه بفرست. شاید ندونی که درد سوختن یعنی چی و امیدوارم هرگز ندونی ...
درمان معجزه آمیز سوختگی
مرد جوانی مزرعه اش رو با سم آفت کش سمپاشی می کرد و می خواست بدونه که چقدر از سم در مخزن باقی مونده. درپوش رو برداشت و فندک رو روشن کرد. بخار بلند شده از سم آتش گرفت و سراسر بدن اونو در بر گرفت. اون از روی تراکتور پائین پرید و فریاد زد. زن همسایه با حدود 10 تخم مرغ از خونه بیرون دوید و در عین حال فریاد می کشید "تخم مرغ بیارید". او تخم مرغها رو شکست و سفیده رو از زرده جدا کرد". وقتی آمبولانس رسید و مسئولین کمک های اولیه مرد جوان رو دیدن پرسیدن "کی این کارو کرده؟" همه به اون زن اشاره کردن و مامورین به اون زن تبریک گفتن. "شما صورت اونو از نابود شدن نجات دادین". در انتهای تابستان مرد جوان دسته گلی به اون زن تقدیم و از اون تشکر کرد. صورتش مثل صورت یک بچه صاف شده بود.
در ذهن داشته باشین که این روش درمان شامل آموزشهای مامورین آتشنشانی هم هست. کمک های اولیه شامل پاشیدن آب سرد بر سطح صدمه دیده و کاهش درجه حرارت برای جلوگیری از سوختگن لایه های زیرین پوسته. بعد سفیده تخم مرغ رو روی اون نقطه پخش کنید.
زنی که قسمت زیادی از دستش رو با آب جوش سوزانده بود، با وجود درد زیاد، آب سرد روی دستش ریخت (که خیلی هم دردناکه. من کشیدم می دونم) دوتا تخم مرغ رو شکست و زرده رو از سفیده جدا کرد، کمی اونها رو هم زد، و دستش رو در سفیده فرو برد. سفیده روی دستش خشکید و لایه ای روی دستش کشیده شد. بعداً یاد گرفت که سفیده تخم مرغ یک کولاژن طبیعیه و در تمام بعد از ظهر هر یک ساعت لایه دیگری بر لایه های فبلی افزود. در بعد از ظهر دیگه دردی احساس نمی کرد و روز بعد بسختی میشد اثری از سوختگی دید. 10 روز بعد، هیچ اثری باقی نمونده و پوست رنگ طبیعی شو بدست آورده بود. نواحی سوخته شده به لطف کولاژن موجود در سفیده تخم مرغ که پر از ویتامینه کاملاً ترمیم شده بود.
چند هفتهی پیش یک گروه باستانشناس زیر آب ایرانی و خارجی، پروژهای را در سیراف آغاز کرد تا کاوشی را برای پیدا کردن مرزهای اصلی این شهر انجام دهند. در این کار روشن شد که گستردگی شهر کهنسال سیراف بیگمان از سیراف کنونی بیشتر بوده است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
گروه تاريخ : | ||
٢٢ امرداد ماه یادآور درگذشت علی سامی – پژوهنده، نویسنده و باستانشناس نامدار ایران- است. او پس از سپری كردن زندگی سختكوشانه و پربار، در ٨٠ سالگی چشم از جهان فرو بست. خاندان سامی، در تاریخ و فرهنگ فارس نام و آوازهی سزاوارانهای داشتهاند. ٤ نسل پیشین این خاندان، از سرآمدان دانش و فرهنگ زمان خود بودند و در بنیانگذاری خدمات فرهنگی، از پیشگامان بهشمار میآمدند. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد- بهروز ساسانی : | ||
سازمان انتقال خون ايران، از ايرانيان خواست برای كمک به همميهنان زلزلهزدهی آذربايجان شرقی، خون اهدا كنند.
در پی رخ دادن زمينلرزه 21 امردادماه به شدت 6 ريشتر به مركزيت ورزقان در شمال خاوری(:غربی) ايران، كه منجر به كشته شدن بيش از 200 تن از هموطنان ايرانی و مجروحشدن 1800 تن از ايرانيان شد، سازمان انتقال خون ايران در آگاهی نامهاش از همميهنان خواسته تا در شهرهايشان نسبت به اهدای خون اقدام كنند. سازمان انتقال خون ايران اعلام كرده تاكنون 1500 واحد خون به آذربايجان شرقی فرستاده است. برای آگاهی از مركزهای اهدای خون می توانيد اينجا يا اينجا را ببينيد. |
بنام خدا
سرولات منطقه ای است در 3 کیلومتری غرب چابکسر و در کنار رودخانه اچارود . سرچشمۀ اچارود در دامنۀ رشته کوه های البرز است . این رودخانه با پیچ و خم هایی از میان کوههای مرتفع و ییلاقی منطقه چابکسر گذشته و از دره بسیار بزرگی عبور کرده و بدون هیچ سد راهی به جلگه می ریزد . وقتی شما در مناطق بالایی سرولات حضور دارید ، آب و هوا حالت جنگلی و کوهستانی دارد و خبری از هوای شرجی دریا نیست ، بلکه نسیمی دائمی و خنک که از سمت کوهای بلند به دریا می وزد را احساس می کنید ، بزرگی دهانۀ درّه به حدی است که در چشم انداز جنوبی دریا معلوم است .
همانطور که در نقشه بالا دیده می شود . نرسیده به چابکسر ( از سمت غرب ) شیخ زاهد محلّه و سرولات قرار دارد . جاده در ابتدا از جلگۀ همواری عبور می کند و سپس حالت کوهستانی به خود می گیرد . در دو طرف جاده خانه ها و ویلاهای زیبایی ساخته شده است . بعد از چند دقیقه به پیچ و خم جاده افزوده می شود . و پس از حدود نیم ساعت رانندگی ، تقریباً به انتهای مسیر ماشین رو می رسید .
در انتهای مسیر به روستای لیمه سرا می رسید و به چند رستوران بر می خورید که غذاهای سنتی شمالی طبخ می کنند . کمتر کسی است که اهل گلگشت در مناطق شمالی ایران باشد و نام رستوران " خاور خانوم " را نشنیده باشد . این رستوران توسط خاور خانم به همراه خواهر زاده اش كه دختر جواني است ، اداره می شود ، دست پخت خیلی خوبی دارند و تهیه غذا ها به روش سنتی و کاملاً بهداشتی انجام می دهند . این رستوران بیشتر برای مسافرانی که از تهران می آیند و ارگان های دولتی منطقه مورد استفاده قرار می گیرد . در روزهاي تعطيل كه رستوران شلوغ مي شود از ۱۲ظهر تا ۱۷عصر برای بیش از ۲۰۰نفر غذاهای محلی پخت می کنند . فضاي رستوران ساده و خودمانی است ، خوردن غذاهای شمالی و تماشای جنگل و دریا از ایوان رستوران لذت خاصی دارد .
تلفن آقای جوربنیان که در سرولات ویلا و سوئیت اجاره می دهد : 09112417137 - 01426420234
تلفن رستوران خاور خانوم : 0912444934
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 23 امرداد ماه
بنام خدا
بنام خدا
این گلفشان ها در ۹۵ کیلومتری غرب بندر کنارک و در دشت کهیر نرسیده به روستای تنگ در زمینی مسطح واقع شده و دارای سه تپه کوچک گلفشان است که یکی از آنها شبیه آتشفشان و در حال حاضر فعال است و بقیه آنها نیز از چند سال قبل به صورت غیرفعال درآمدهاند.در بلندای این تپهها، دهانههایی به قطر چند سانتی متر وجود دارد و از دهانه گلفشان که در حال حاضر فعال است، به طور متناوب گل خاکستری رنگ خارج شده و به سوی دامنهها سرازیر میشود. دوره تناوب این پدیده نادر و زیبا ده تا پانزده دقیقه است که این عمل با لرزش خاک همراه است و گاهی به هنگام خروج گل، صدایی همانند شلیک تفنگ از آن به گوش میرسد.
کوه گل افشان بندر تنگ با ارتفاع تقریبی ۱۰۰ متر و قطر قاعده کمی بیش از ۱۰۰ متر در فاصله حدود ۱۰۰ کیلومتری شهرستان چابهار قرار دارد. اطراف این کوه را بیابانی وسیع فرا گرفته که ظاهرا این بیابان نیز همچون خود کوه ماحصل اتفاقاتی درون زمین است. اطراف کوه به فاصله حدود ۲۰۰ متر از کوه، چاله ای به عمق حدود ۲ متر ایجاد شده که برای رسیدن به کوه باید وارد این چاله شد.بالا رفتن از کوه اگر فصل بارندگی نباشد؛ تقریبا راحت است. در بالاترین نقطه کوه چاله ای به قطر کمتر از یک متر و به عمق حدود نیم متر وجود دارد که با گل پوشیده شده است. در فواصل زمانی حدود یک دقیقه، مقداری گل با صدای خاصی شبیه به ترکیدن یک حباب، از چاله خارج و به اطراف پراکنده می شود.
به نقل از باشگاه خبرنگاران، احتمالا تمام این کوه در طول سالیان دراز بر اثر فعالیت این چشمه ایجاد شده باشد. در کنار این کوه، دو کوه کم ارتفاع دیگر وجود دارد که به نظر می رسد زمانی آنها نیز گل افشان بوده اند.
گلفشانهای ایران بیشتر در جلگه ساحلی دریای عمان بخصوص بلوچستان جنوبی تمرکز دارند و بیشتر آنها در حال حاضر فعالند، اما فعالیت آنها در فصول مختلف از سالی به سال دیگر تغییر پیدا میکند.
این پدیده بطور عمده در فصول پرباران از جاذبههای نادر و دیدنی استان به شمار میرود. گلفشانها در میان بومیان ساکن استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان به صورتهای مختلفی تلفظ میشود. مردم منطقه گواتر، جلگه دشتیاری و شرق بلوچستان گلفشان را به لهجه محلی بوتن واهالی چابهار، کهیر و زرآباد آن را گل پاشان و ناپک به معنای ناف زمین یا ناف دریا می نامند و در میان ساکنان شرق استان هرمزگان نیز به آب باد معروف است.
گلفشان از جمله پدیدههای جالب توجه در منطقه ساحلی خزر و دریای عمان هستند. هر چند در نقاط دیگر دنیا نیز وجود دارد اما همبستگی این عارضه زمین شناسی با منابع نفت و گاز آن را به پدیدهای جذاب در این دو حوضه تبدیل کرده است.
در کل تعداد گلفشانهای زمین بیش از ۸۰۰ عدد نیست که بیش از نیمی از آنها در اطراف این دو دریا قرار گرفته، بویژه تعدادی از آن در حوزه خزر در منطقه جمهوری آذربایجان واقع شده است.
کارشناسان زمین شناسی و گردشگری بر این باورند که در مورد گلفشانهای شمال و جنوب کشور تاکنون مطالعات سیستماتیک و ارزندهای انجام نشده و از آنجایی که این پدیده از ارزش اقتصادی و گردشگری بسیار خوبی برخوردار است، پیشنهاد میکنند تا این طرح به عنوان یکی از جدیترین طرح ها و برنامههای مطالعات زمین شناسی دریایی همگام با گشایش انستیتوی زمین شناسی دریایی در ایران مورد توجه قرار گیرد.
داریوش هوشمند یکی از کارشناسان زمین شناسی استان سیستان و بلوچستان ایجاد زمینههای رفاهی و امکانات اقامتی را از مهمترین مسائل در شناساندن این پدیده میداند و یادآور میشود: هنوز بر روی جنبهای گردشگری منطقه از دیدگاه زمین شناسی کار چندانی صورت نگرفته است و بدیهی است که استفاده کاربردی از منابع گلفشان به عنوان سرمایه ملی به نفع ملت و کشور خواهد بود. هفت گلفشان در منطقه چابهار وجود دارد که بزرگترین آنها در جاده کهیر به تنگ واقع است،
فرمانداری این شهر برای شناساندن هرچه بهتر این پدیده زیبا به مردم کشورمان و جذب دوستداران طبیعت و گردشگرانی که به این منطقه سفر میکنند، به احداث جاده آسفالته، توقفگاه دارای سایهبان با سرویسهای بهداشتی، همچنین مخازن آب آشامیدنی و فروشگاه برای ارائه مواد غذایی اقدام کرده است.
منطقه آزاد چابهار نیز با برگزاری تورهای مختلف، شناساندن گلفشان نادر این منطقه را در دستور کار خود قرار داده است.
ویژگی گل فشان
نکته حایز اهمیت در خصوص گلفشان های منطقه بلوچستان این است که با وجود ویژگیهای منحصر به فرد و بکری که این پدیده خدادادی دارد و نسبت به بسیاری از نمونه های مشابه خود در کشورهای آمریکای مرکزی دارای ویژگیهای بهتری است متأسفانه بهرهبرداری لازم و بهینه از آن نشده است و انتظار میرود با توجه به مسئولان محلی و کشوری، اتخاذ تدابیر و ایجاد تسهیلات لازم در این زمینه، بتوان به نحوی شایسته این پدیدههای جذاب را به عنوان جاذبههای بکر گردشگری منطقه بلوچستان به هموطنان و جهانیان معرفی کرد.
نحوه تشکیل گل فشان ها
نحوه تشکیل گل فشانها بیشتر به منشا و نوع آنها بستگی دارد. اصولا دو نوع گل فشان در دنیا وجود دارد.
یکی گل فشان های سرد که منشا تکتونیکی دارند و دیگری گل فشان های گرم که از عوارض بعدی آتش فشانها محسوب میشوند. به طور کلی میتوان گفت که نحوه تشکیل گل فشان بیشتر با نوع و منشا فشاری که به آن وارد میشود تا گل از درون زمین خارج شود، مرتبط است.
عده ای همیشه به دنبال پیدا کردن این پاسخ بوده اند که چه عاملی باعث میشود که آب و گل از اعماق به سطح زمین فوران کند.
نظرات و عقاید گوناگونی تاکنون در ابن زمینه ارائه شده است که به شرح ذیل میباشند. برخی از دانشمندان معتقدند که گاهی اوقات لایه های ضخیم رس به قدری سریع رسوبگذاری میشوند که آب موجود در آنها فرصت خروج پیدا نمیکند و به همین علت حالت سیال پیدا نموده و بواسطه داشتن آب فراوان، نیروهای تکتونیکی بعدا رسها را تحت فشار قرار داده و آنها را به همراه گاز به سمت بالا می آورند.
عده ای دیگر از پِژوهشگران معتقدند که فعالیت های زمین لرزه ای، عامل اصلی خروج آب و گل است. تعدادی هم فشار مخازن نفت و گاز درون زمین را عامل اصلی فشار و بالا راندن آب و گل میدانند. در هر حال تمام محققان بر این اعتقادند که فشار عامل اصلی تشکیل هر نوع گل فشان اعم از گل فشان سرد یا گرم میباشد.
اهالی محل در مورد این پدیده چندین باور را مطرح می کنند وبر اساس اعتقادات خود نامهایی را نیز برای گل فشان به کار می برند. به نظر آنها گل فشان پدیده ای طبیعی است که با دریا در ارتباط بوده و به هنگام بالا آمدن آب دریا (مد) به ویژه در فصل تابستان، فعالیت آن به حداکثر می رسد،از این رو به آن ناف زمین یا ناف دریا نیز می گویند.
عده ای بر این باورند که فعالیت این پدیده به کشش و جاذبه اجرام سماوی به خصوص ماه وابسته است.بر این اساس معتقدند که فعالیت آن در ا بتدای ماه و نیمه ماه قمری (ماه نو، بدر)بیشتر می شود. هر چند این نظریه کمتر به حقیقت نزدیک است اما به طور کلی هم قابل رد نیست.
گروهی نیز بر این عقیده اندکه فعالیت این پدیده پس از بارندگی ها ی شدید زیادی مِی شود ،لذا ممکن است ازآب ناشی از سیلابها، فعال شود.اما باید گفت که از نظر علمی، وجود گل فشان ها در هر منطقه اول نشانه بارزِ از فعالیت های تکتونیک بوده و ثانیا اغلب به لایه هاِ سنگی دارای ذخایر نفت ویا دیگر انواع هیدرو کر بور بستگی دارد.
فشار گازهای حاصل از این لایه وذخایر آنها موجب می شود که سنگ های رسی و مارنی کف و تحتانی، که توسط آبهای زیر زمینی اشباع و نرم شده و یا به صورت گل در آمده اند به خارج پرتاب شو ند و ازاین طریق دهانه هایی گاهاً بسیار بزرگ شبیه به دهانه های آتشفشان (شبه کرا تر یا کرا ترگون)بوجود می آیند.
بیشترین درصد گاز تشکیل دهنده گل فشانها به گاز متان تعلق دارد که حدود ۸۵-۸۹ درصد میباشد. حدود ۱۰ درصد گاز دی اکسید کربن و درصد باقیمانده به گازهای نیتروزن و مونوکسید کربن تعلق دارد.
گل فشان ها کاربرد زیادی دارند
از آن جمله میتوان به استفاده از گل آنها در سفال سازی، کوزه گری، بهره برداری از گاز، گردشگری، گل درمانی و…اشاره کرد. بسیاری از مردم از گلهای گلفشان برای موارد درمانی استفاده میکنند. استفاده از گل های گل فشان برای گل درمانی فقط مختص استان نبوده و در در کشورها دیگر از جمله آذربایجان استفاده میشود. از گل ها برای درمان بیماری های پوستی، درمان درد کمر،درد های مفاصل و… استفاده میشود. همچنین برای درمان تنگی عضلانی و انقباظ عروق موثرند. حال با عنایت به توضیحات فوق، به معرفی گل فشان تنگ و همچنین مرتفع ترین گل فشان کشور یعنی پیرگل خواهیم پرداخت.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 22 امرداد ماه
بنام خدا
برای تشخیص دادن سن مغزتان
http://flashfabrica.com/f_learning/brain/brain.html
بنام خدا
سلیمان لطفی نیا :
چنانچه، در جستجوی معنای «قورخانه» هستید خوب است بدانید كه، این واژه، تركی و به معنای، «زرادخانه»، یا «اسلحه خانه» است. این نام به جایی از تهران گفته میشود كه، درست متروی شهری، یكی از ایستگاههای خود(ایستگاه امام خمینی) را در آن ساخته است. ساخت زرادخانه(:قورخانه)، در روزگار ناصرالدینشاه قاجار، آغاز شد. این كارخانه، میبایست ابزار و سازوبرگهای جنگی مانند، توپ، تفنگ، خمپاره و... بسازد. همچنین كارهای ریختهگری مانند ساخت، تندیسهای گوناگون و همانند آن را انجام دهد. ارزش زرادخانه تا جایی بود كه یک وزیر ویژه، به نام وزیر قورخانه، برای آن برگزیده شده بود.
زرادخانه، تا روزگار قاجار از ارج بالایی برخوردار بود، اما در روزگار پهلوی و با ساخت كارخانههای تازهی اسلحهسازی، از ارزش آن كاسته شد. پس از انقلاب این زرادخانه و ساختمانهای آن ویران شد و تنها سردر فلزی، برجای ماند كه پس از كمی بازسازی، یكی از درهای مترو شد. این سردر، به فرمان ناصرالدین شاه و به بزرگی ٢٣٠ متر مربع ساخته شد. این سازه ساختاری آمیخته(:تركیبی) دارد و دارای دو حجم و دو سطح گوناگون است. بخش بالای سردر، با اتاقی كه در آن ساخته شده است، مانند پل، دو سوی سردر را، به هم پیوند میدهد.
در همكف و در دو سوی دالان، دو اتاق ساخته شده است كه اتاق پایینی(جنوبی)، برای بازرسی(:تفتیش) و دیگری تلفنخانه، یا اتاق كشیك بوده است. این سردر، هیچ پنجرهای به بیرون ندارد، تنها در دالان اصلی، پنجرههایی به بیرون راه دارند. این خود از ویژگیهای سردر زرادخانه است.
سردر قاجاری زرادخانهی نظامی تهران و سردر فلزی و تاریخی آن، در سال ۱۳۷۶ خورشیدی، با شماره ۱۹۱۲ در سیاههی(:فهرست) برجایماندههای ملی کشور به ثبت رسید.
فرتورها از گاتا ضياتبری است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
«گردابسنگی» كه به گویش لری آن را «گِردآو بَردینَه» میخوانند در خرمآباد استان لرستان جای گرفته است. دیرینگی این بنا به زمان ساسانیان برمیگردد. این بنا از یک دیوار بزرگ سنگی كه به گونهی دایرهای دور تا دور چشمهای فصلی را پوشانده ساخته شده است. این «گرداب سنگی» در هجدهم امردادماه ١٣٥٥ به شمارهی 1274 در سیاههی آثار ملی به ثبت رسید. |
بنام خدا
زنى به حضور حضرت داوود آمد و گفت :
اى پیامبر خدا پروردگار تو ستمگر است یا عادل؟
حضرت داوود فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ستم نمى کند.
سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این را مى پرسى؟
زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم !!!
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه حضرت داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد...
ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند:
این پولها را به مستحقش بدهید.
حضرت داوود از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهی!!!
حضرت داوود به زن نگاه کرد و به او فرمود:
پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟!!!
سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.
سخن روز : کمی دولت و کمی شانس در زندگی لازم است، اما فقط یک احمق به این دو اعتماد میکند. پی. جی. اورورکه