ادامه مطلب...
بنام خدا
درمان بی اختیاری ادرار با ساخت حسگر پزشکی مینیاتوری:
استاد ایرانی کمک صداهای خارجی مانند امواج آکوستیک موسیقی شارژ می شود و به کمک آن می توان بی اختیاری ادرار در معلولان و دیگربیماران را کنترل کرد. این حسگر که به دست پروفسور بابک ضیایی و گروه تحقیقاتی وی ساخته شده است در ابعاد دو سانتیمتر و شامل یک پایه ارتعاشی است که مانند بورد مینیاتوری به انتهای دستگاه متصل می شود.
پایه ارتعاشی از مواد سرامیکی به نام تیتانات زیرکونات سرب درست شده اند. از این فناوری می توان برای کنترل بی اختیاری ادرار در افراد معلول با چک کردن میزان فشار مثانه و تحریک نخاعی برای بستن اسفنکتر جهت کنترل جریان ادرار از مثانه استفاده کرد. این حسگر قادر به اندازه گیری فشار ادرار در مثانه و فشار خون در رگ های آسیب دیده در اثر آنوریسم است.
پیوستن حشرات به یگان های پلیس و امداد:
از این پس جست و جو در مناطق خطرناک به «حشرات دوربین دار» محول می شود. یک دانشمند ایرانی در حال ساخت نوعی فناوری نجات است که در آن از حشرات برای بازیابی افراد زندانی در آوارها و مناطق خطرناک استفاده می شود.
پروفسور خلیل نجفی از دانشگاه میشیگان قصد دارد تا روی حشرات، دوربین های کوچکی نصب کرده و از آنها در صحنه جست و جوها برای بازماندگان زلزله در عملیات نجات استفاده کند. این دستگاه های ریز، انرژی موردنیاز خود را از حرکت بال حشرات به دست می آورند. محققان قصد دارند این حشرات را پس از نصب دوربین و میکروفن در ساختمان های تخریب شده و ویران رها کنند.
از این حشرات همچنین می توان در صحنه های نظامی یا اماکنی که حضور انسان در آن خطرناک است، استفاده کرد.
ساخت لنز طبی مجهز به حسگر گلوکز:
استاد ایرانی دانشگاه واشنگتن با همکاری مرکز تحقیقاتی مایکروسافت، نوعی لنز الکترونیکی ابداع کرده است که از قابلیت کنترل سطح قند خون برخوردار است. اکنون دانشگاه واشنگتن و شرکت مایکروسافت در پروژه ای مشترک درصدد ساخت این لنزهای طبی مجهز به حسگر گلوکزی هستند. دکتر بابک امیرپرویز، استاد ایرانی دپارتمان مهندسی الکترونیک دانشگاه واشنگتن در سیاتل در خلاصه ای از تحقیقات خود اظهار کرد: ما تاکنون توانسته ایم یک حسگر گلوکز را در لنزهای تماسی قرار داده تا بتوانیم میزان گلوکز را در غشای اشک شناسایی کنیم. مبتلایان به دیابت نوع یک باید سطح قند خون خود را طی چندین بار در طول روز مورد نظارت قرار دهند. در این شیوه. باید پوست را در معرض یک سوزن قرار داده و خون بدن را برای مشاهده سطح قند آزمایش کرد. محققان امیدوارند که این لنزهای تماسی کاربردی بتوانند در آینده به حذف نیاز به این شیوه های نظارت مهاجم منجر شوند.
تکنیک جدید نبرد با سلول های سرطانی:
یک دانشمند ایرانی دانشگاه هاروارد با همراهی محققان موسسه فناوری ماساچوست موفق به ساخت سیستم انتقال دارو شده که می تواند مقادیر بسیار زیادی از داروهای شیمی درمانی را به سلول های سرطانی پروستات منتقل کرده و سلول ها را وادار به بلعیدن سم انتقال یافته کند.
دکتر امید فرخزاد، استاد دانشگاه پزشکی هاروارد و تیم وی در ساخت این سیستم از استراتژی استفاده کردند که به آنها اجازه انتخاب لیگاندهایی با قابلیت هدف قراردادن سلول های سرطانی پروستات می دهد. محققان سپس نانوذرات حاوی داروی شیمی درمانی را که در اینجا از داکتاکسل استفاده شده بود، به این لیگاندهای دستچین اضافه کردند.
بنام خدا
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود.
با كاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای مركبی نداشت پیاده سفر كرده و خدمت دیگران میكرد.
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت ...
در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید از احوال وی جویا شد و دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی بسر برد ه اند...
چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو .
مرد بینوا گفت : مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم.
شیخ گفت حج من ، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به زانكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم...
سخن روز : ای قوم به حج رفته کجایید کجایید - معشوق همین جاست بیایید بیایید!!
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
«مادَرَم انار دوست دارد»، عنوان نمایشگاهی از آثار سیامک جمشیدی زاده است که آدینه، 25 فروردین ماه در کافه استیناس، گشایش خواهد یافت. |
بنام خدا
مهندسی گردشگری را فراموش نکنیم
چندی پیش در اخبار گردشگری از جذب سرمایهگذاری اسپانیاییها برای ساخت سرویسهای بهداشتی گزارشی به چاپ رسیده بود.
این روزها رونق گردشگری و توسعه آن بحثهای جذابی را رقم زده است. از این دست بحثها تحت عنوان جذب سرمایهگذار، موضوع ساخت سرویسهای بهداشتی است که هر ایرانی را هم به تاسف و هم به تفکر وا میدارد،که چطور کشور ما با داشتن این همه مهندسان سازه و عمران و معماران و طراحان برجسته که این همه برج و کاخ را در کشور بنا کردهاند، نمیتوانندچند سرویس بهداشتی استاندارد طراحی کرده و بسازند و چیزی کمتر از معماران «گینجر و بونو»که متعلق به شرکت اسپانیایی و مامور ساخت سرویسهای بهداشتی برای ما هستند دارند. آیا همان مهندسان ایرانی که برج میلاد را ساختند نمیتوانستند از عهده ساخت این تعداد مجموعه سرویسهای بهداشتی برای کشور خود بربیایند و مانع از خروج ارز از کشور بشوند؟!
براساس آمار«FAO» اسپانیا تنها 12 درصد از کل تولید زعفران دنیا را در اختیار دارد ولینامش در فهرست صادرکنندگان جهانی قرار گرفته است و ایران که 81 درصد این تولید جهانی را که بیش از 170تن بوده و 80درصد آن را به اسپانیا صادر میکند نامی در این فهرست ندارد! و این کشور این میزان زعفران را پس از بستهبندی در کشور خود به نام محصول اسپانیا به کشورهای جهان صادر میکند!!
از طرف دیگر بهای هر کیلوگرم زعفران به کشاورزان در ایران معادل 250یورو بوده در صورتی که پرداخت بهای هر کیلوگرم زعفران به کشاورزان در اسپانیا معادل 1280یورو است. توزیعکنندگان زعفران در ایران، زعفران را هر کیلوگرم 1000-800 یورو به فروش میرسانند در صورتی که در اسپانیا همین مقدار زعفران به قیمت 3000یورو به فروش میرود.
*عضو کانون دانشآموختگان اقتصاد کشور
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 22 فروردین ماه
بنام خدا
۲۰ نکته عجیب ولی واقعی در جهان
۱-به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می ترسند تا از مرگ.
۲- حلزون می تواند سه سال بخوابد.
۳- اگر جمعیت چین در یک صف مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ وقت تمام نخواهد شد.
۴- خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال ۱۹۸۷ توانست ۴۰ هزار دلار صرفه جویی کند.
۵- ملت آمریکا بطور میانگین روزانه ۷۳ هزار مترمربع پیتزا می خورند.
۶- چشم های شترمرغ از مغزش بزرگتر است.
۷- پروانه ها با پاهایشان می چشند.
۸- گربه ها می توانند بیش از یکصد صدا با حنجره خود تولید کنند. در حالیکه سگ ها کمتر از ده صدا.
۹- تعداد چینی هایی که انگلیسی بلدند; از تعداد آمریکایی هایی که انگلیسی بلدند! بیشتر است.
۱۰- فیل ها تنها حیواناتی هستند که نمی توانند بپرند.
۱۱- هربار که یک تمبر را زبان می زنید، ۱/۱۰ کالری انرژی مصرف می کنید.
۱۲- تمام خرس های قطبی، چپ دست هستند.
۱۳- اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می شود.
۱۴- اگر بصورت مداوم ۸ سال و ۷ ماه و ۶ روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید.
۱۵- کوتاهترین جنگ در تاریخ ۱۸۹۶ بین نازی ها و انگلستان رخ داد که ۳۸ دقیقه طول کشید.
۱۶- هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از ۹ بار تا کرد.
۱۷- چشم های ما از بدو تولد همین اندازه بوده اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ وقت نمی تواند متوقف شود.
۱۸- در هرم خئوپوس در مصر که ۲۶۰۰ سال پیش از میلاد ساخته شده است. به اندازه ای سنگ بکار رفته که می توان با آن دیواری آجری به ارتفاع ۵۰ سانتی متر دور دنیا ساخت.
۱۹- .I am کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی است.
۲۰- اگر تمام رگ های خونی را دریک خط بگذاریم، تقریبا ۹۷ هزار کیلومتر می شود.
تخمگذاری لاک پشتها تا نیمه دوم اردیبهشت ادامه دارد و تخمهای جمع آوری شده در فضایی حفاظت شده در ساحل روستای شیب دراز که فنسکشی شده است نگهداری و پس از تبدیل به لاک پشت در دریا رها می شوند.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 20 فروردین ماه
بنام خدا
میوه ای که همواره سنبلی از سلامت، عشق، دوستی، زیبایی و خوشبختی بوده است. حالا خودتان قضاوت کنید آیا می توان بی تفاوت از کنار این میوه عبور کرد؟
برای تهیه پای سیب دو سیب زرد را خرد کرده و با دو قاشق غذاخوری آبلیمو، یک قاشق غذاخوری شکر و یک قاشق چایخوری دارچین مخلوط کنید.
▪ کمپوت سیب را به عنوان یک دسر فوق العاده، سر میز بیاورید. فقط کافی است سیب و شکر را با هم بجوشانید.
▪ سوئدی ها در سالاد کلم از سیب سبز رنده شده که ترش مزه است، استفاده می کنند.
▪ دانه سیب، دارای اندکی مواد سمی است و خوردن آن توصیه نمی شود. دانه هایش را دور بریزید، اما سیب را کامل بخورید.
▪ این میوه برای حفظ طراوت و شادابی پوست بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
▪ اگر پوست رنگ پریده ای دارید حتما روزی یک سیب نوش جان کنید، چون به صورت شما رنگ و لعاب می بخشد.
▪ آهن، منیزیم، کلسیم و پتاسیم به همراه ویتامین های A و C به وفور در سیب پیدا می شود.
▪ اگر فشار خون نامنظمی دارید حتما سراغ سیب بروید چون فشار خون را منظم می کند.
▪ اگر برخی شب ها امکان مسواک زدن ندارید حتما قبل از خواب یک سیب میل کنید، چون برای دندان ها و لثه بسیار مفید است.
▪ اسیدهای موجود در سیب باکتری های دهان را از بین می برد و دندان و لثه را تمیز می کند.
▪ سیب مینای دندان را محکم تر می کند و مانع از جرم گرفتگی دندان ها می شود.
▪ آب سیب بدون هیچ گونه افزودنی دیگر خاصیت ضدالتهابی دارد.
▪ برای قوی تر شدن عضلات فک جویدن سیب به شدت توصیه می شود.
▪ اگر درد مفاصل امان تان را بریده خوردن سیب را در برنامه غذایی روزانه تان قرار دهید.
▪ همیشه چند عدد سیب درون بشقاب جلوی میز کارتان باشد، برای جلوگیری از گرسنگی یک گاز سیب کافی است.
▪ سیب آب دار برای رفع مشکل ورم روده کودکان و اسهال خونی و همچنین تب مفید خواهد بود.
▪ اگر جزو آدم های جوشی هستید باز هم خوردن سیب به شما توصیه می شود، چون اثر آرام بخشی دارد.
▪ پوست سیب خشک شده به صورت جوشانده برای کسانی که ناراحتی های کلیوی دارند بسیار مفید خواهد بود.
▪ آن دسته از افرادی که از یبوست رنج می برند بهتر است سیب را حتما در برنامه غذایی روزانه خود جای دهند.
▪ آنتی اکسیدان موجود در سیب فعالیت بدن را بهبود می بخشد.
▪ کوئرستین موجود در سیب مانع از لختگی خون می شود و خطر حملات قلبی را کاهش می دهد.
▪ سیب در رفع گرسنگی بسیار موثر است و ساعت های زیادی شما را سیر نگه می داد پس می تواند عاملی در جلوگیری از چاقی باشد.
▪ سیگاری ها بدانند که برای جلوگیری از تخریب دیوار مثانه بر اثر مصرف تنباکو باید جایی برای سیب در برنامه غذایی شان پیدا کنند.
▪ سیب خاصیت ضدسرطانی دارد پس لطفا در خوردن آن صرفه جویی نکنید.
▪ سیب برای دیابتی ها هم بسیار مفید است چون خوردن آن تاثیری در افزایش سریع قند خون نمی گذارد.
▪ سیب قدرت ویروس کشی قوی دارد، به خصوص در فصل سرماخوردگی خوردن سیب را فراموش نکنید.
▪ سیب را همیشه با پوست بخورید چون در پوست آن نیز فواید بسیاری نهفته است.
▪ همچنین سیب به دلیل پکتین موجود در خود، کلسترول خون را در افراد مبتلا به چربی خون پایین می آورد.
▪ ترکیب آب سیب، آب آناناس و آب پرتقال یک نوشیدنی اعجاب انگیز را می سازد.
▪ در آخر هم اینکه از استعمال قلیان، به خصوص از نوع دو سیب پرهیز کنید و اسم این میوه سلامت را با دود و دم لکه دار نکنید.
بنام خدا
یک روز یه ترکه
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
آنقدر این مطلب را
بخوانیم تا عادتهای قجری در خندیدن به
هموطن( آنكه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد
و با هم یكی باشیم
مثل همیشه،
مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار
یک روز یه ترکه
نامش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم
یه روز یه رشتیه..
نامش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد
یه روز یه لره...
نامش کریم خان زند بود، بنیانگذار سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد
یه روز یه قزوینی یه...
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو پیدا کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
عکسی که از طرف ناشنال جئوگرافيک برنده ی جايزه ی سال 2009 شد
یک برنامه کاری داشته باشید
شما علاقهای دارید که میخواهید آن را به کارتان تبدیل کنید. هرچقدر هم که درمورد این کار کوچکتان اشتیاق داشته باشید، اگر برنامه درست و مناسب برای شروع و اجرای آن نداشته باشید، موفق نخواهید شد.
مهم نیست که برنامهتان چقدر باشد یا چه جزئیاتی را در بر داشته باشد، فقط باید چند نکته کلی را شامل شود. بیشتر تجارتهای کوچک برای موفقیت باید تحلیل سود و زیان، پیشبینی کاهش سود و تحلیل جریان نقدی را در خود داشته باشد. تحلیل جریان نقدی اهمیت ویژهای دارد زیرا ممکن است محصولاتی را بفروشید که برای شش ماه چیزی دریافت نکنید، آنوقت همه پولتان را از دست خواهید داد و مجبورید درهای مغازه را ببندید.
یک برنامه تجاری واقعاً لازم است زیرا پیش از شروع کار، استراتژی کارتان را در آن روی کاغذ میآورید.
ده جمله کلیدی برای جذب زنان هنگامیکه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش میکنید، برداشت او این خواهدبود که شما انسان با فکری هستید و مشتاقید بدانید وی ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است. اما یک هشدار:این پرسش به همسر شما مجوز…
“روز خوبی داشتی؟”
غرور و تکبر
یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
بنام خدا
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل
عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم …
بنام خدا
داستان کوتاه جوجه عقاب اثر گابریل گارسیا مارکز
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
پس از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
بنام خدا
من از خدا خواستم ...
من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است . بدن تو موقتی است
من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد
خدا گفت : نه
شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد
من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد
خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری
من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم
خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی
امروز روز تو خواهد بود
آن را هدر نده
باشد که خداوند تو را برکت دهد...
برای دنیا ممکن است تو فقط یک نفر باشی ولی برای یک نفر، تو ممکن است به اندازۀ دنیا ارزش داشته باشی
داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و بدان که برکت خواهی یافت.
بازگشت همه بسوی اوست
اين بازيگر صبح دیروز در خانه خود در شهرک بوعلی دچار عارضه سكته قلبی شد و درگذشت و به بيمارستان پارسيان منتقل شد.
به گزارش ايسنا، اين بازيگر با نام كامل فاطمه صفرطاهري اصفهاني در سال 1318 در تهران متولد شد و پس از اخذ ديپلم از سال 1336 فعاليت هنرياش را با حضور در تئاتر آغاز كرد و از سال 1366 نيز با فيلم «تحفهها» وارد سينما شد.
از فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني اين بازيگر ميتوان به گل پامچال، سايه همسايه، خاله سارا، طوبي، روز باشكوه، پهلوانان نميميرند، زير بامهاي شهر، دبيرستان خضرا، هامون، سفر جادويي، انفجار در اتاق عمل، شهر در دست بچهها، نرگس، ديدار در استانبول، رابطه پنهاني، طعمه، مستاجر، آبادانی ها، جای امن، مهريه بيبی، راه افتخار، بی قرار، مرد آفتابی، زن امروز، تارهای نامرئی، طوطيا، شوخی، دختری به نام تندر، ميهمان مامان، پشت پرده مه و گرگ و ميش اشاره كرد.
حضور در سريال «دارا و ندار» از آخرين فعاليتهاي بازيگري طاهري بود و در حال حاضر نيز سريال تعطيلات نوروزی از اين بازيگر از شبكه آی فيلم پخش می شود.
بنام خدا
ثبت جهانی سومین قله بلند ایران
رئیس شورای ثبت آثار تاریخی و فرهنگی آذربایجان شرقی در فهرست آثار ملی گفت: پرونده کوه سبلان، سومین قله بلند ایران، برای ثبت در فهرست آثار جهانی یونسکو در حال تکمیل و آماده شدن است.
به گزارش فارس، تراب محمدی صبح امروز در جمع خبرنگاران افزود: با انجام اقدامات مطالعاتی و پژوهشی این اثر طبیعی، پرونده کوه سبلان تا نیمه اول سال 91 آماده میشود.
وی با بیان اینکه سبلان کوه آتشفشانی غیرفعال است، تاکید کرد: این کوه که در شمالشرقی استان و در ۲۵ کیلومتری جنوبشرقی مشگینشهر واقع شده است، بعد از دماوند و علمکوه سومین قله بلند ایران است.
وی با بیان اینکه سبلان پیش از این بهعنوان یک اثر بیبدیل طبیعی در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده، گفت: ارتفاع قله این کوه که به خاطر آبگرمهای طبیعیاش شهرت جهانی دارد، 4 هزار و 811 متر بوده و در بالای قله آن دریاچه کوچکی قرار دارد.
محمدی با اشاره به ویژگیهای سبلان، این کوه را دارای سه قله معروف سلطان، هرم و کسری عنوان کرد و افزود: این کوه عظیم ۶۰ کیلومتر طول و ۴۵ کیلومتر پهنا داشته و سطحی که به وسیله آن در زمین قرار گرفته نزدیک به 6هزار کیلومترمربع است.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تصریح کرد: در جبهه غربی کوه سبلان قله سلطان و در کنار جان پناه، سنگی به شکل عقاب قراردارد که در طول زمان به نماد این کوه تبدیل شده است.
محمدی با بیان اینکه این قطعه سنگ بهعنوان اعجاز طبیعت به شکل عقابی است که نشسته و سر را به جانب شرق چرخانده، گفت: سبلان علاوه بر این سنگ شگفتانگیز به دلیل وجود آبگرمهای طبیعی دامنه کوه، طبیعت تابستانی زیبا و پیست اسکی معروف الوارس مورد توجه گردشگران است.
وی با تاکید بر اینکه پرونده این اثر با همکاری استان اردبیل در حال آماده شدن است، یادآور شد: قله سبلان به شماره ۱۹۴۹۶/۱۲ در فهرست آثار طبیعی کشور به ثبت رسیده است که ثبت جهانی آن میتواند جاذبههای طبیعی ایران را به جهانیان نشان دهد.
بنام خدا
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
بنام خدا
با 7 تكنيک اعتماد به نفس خود را زياد كنيد بیشتر اوقات عادت کرده ایم که خودمان را از دریچه نگاه دیگران بشناسیم و اگر در این راه افراد نگاه خوبی به ما نداشته باشند اعتماد به نفس مان تا اندازه زیادی پایین می آید و اگر شانس با ما باشد و کسی از ما خوشش بیاید، تقریبا در آسمان ها سیر می کنیم اما یادتان باشد که درک ما از خودمان تاثیر زیادی روی نوع نگرش دیگران دارد زیرا آدم ها همان طوری راجع به ما فکر می کنند که ما در مورد خودمان فکر می کنیم. در این بین عوامل زیادی وجود دارند که تحت کنترل ما هستند و می توانیم با رعایت آن اعتماد به نفس مان را بالا ببریم. این ۷روشی که برای تان شرح داده ایم، می تواند در زندگی شما تفاوت بزرگی را به وجود بیاورد. امتحانش ضرری ندارد! 1 - لباس مناسب به تن کنید وقتی که شما خوب به نظر برسید دیگران دید متفاوتی نسبت به شما پیدا می کنند. با حمام و مرتب کردن سر و صورت و پوشیدن لباس تمیز می توانید اعتماد به نفس لازم را کسب کنید اما آراستگی به این معنا نیست که پول زیادی خرج کنید.می توانید به جای تهیه انبوهی لباس ارزان قیمت، چند تکه لباس با کیفیت مناسب خریداری کنید و با این کار ظاهر خود را آراسته تر کنید. 2 - به نحوه ایستادن خود توجه کنید اگر با سستی و بی حالی و شانه های افتاده صحبت می کنید، وقتی نسبت به آنچه انجام می دهید علاقه نشان نمی دهید و به خودتان عشق نمی ورزید این به این معناست که شما اعتماد به نفس کافی ندارید. در هنگام صحبت کردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی داشته باشید. با تمرین این موارد نه تنها احساس مثبتی در دیگران نسبت به خود ایجاد می کنید بلکه احساس قدرت بیشتری نیز می کنید. 3 - در ردیف و صف جلو قرار گیرید اکثر مردم در مدرسه، اداره و جلسات ترجیح می دهند در ردیف عقب قرار گیرند چون از مورد توجه قرار گرفتن وحشت دارند و در واقع اعتماد به نفس ندارند. تصمیم بگیرید برای رفع آن در ردیف جلو بنشینید و بر ترس خود غلبه کنید. نکته دیگر آنکه افراد با اعتماد به نفس بالا سریع راه می روند، آن ها همیشه جایی برای رفتن و دیدن دارند. حتی اگر عجله ندارید با انرژی حرکت کنیداین باعث می شود مهم به نظر برسید. 4 - با صدای بلند صحبت کنید اگر جزو گروهی هستید که از صحبت کردن با صدای بلند در جمع وحشت دارید از همین حالا شروع کنید. سعی کنید حداقل یک بار در گروه با صدای رسا صحبت کنید؛ از این روش نه تنها اعتماد به نفس خود را بالا می برید بلکه در جمع دوستان تان محبوب تر نیز می شوید. 5 - سخنران خود باشید ۳۰ تا ۶۰ ثانیه از سخنرانی هایی که اهداف و آرزوهای شما را در بردارد بر روی کاغذ بنویسید و آن را در جلوی آینه با صدای بلند مانند یک سخنران بازگو کنید حتی می توانید در ذهن خود نیز آن را مرور کنید. شاید این کار برای تان قدری خنده دار به نظر برسد اما باور کنید که می تواند معجزه ای را در بالا بردن اعتماد به نفس تان ایجاد کند. 6 - سپاسگزار باشید به جای آن که به نداشته ها و نقاط ضعف خود تاکید کنید لیستی از چیزهایی که دارید تهیه کنید و هر روز زمانی را به قدردانی و سپاسگزاری اختصاص دهید. موفقیت های گذشته، مهارت های منحصر به فرد و حرکت های مثبت خود را مرور کنید. 7 - از دیگران تعریف کنید وقتی ما نسبت به خود احساس مثبت نداریم به توهین و غیبت دیگران می پردازیم. برای تغییر آن باید یاد بگیرید از دیگران تعریف و از شایعه پراکنی در مورد دیگران خودداری کنید. با یافتن بهترین ها در دیگران بهترین ها را در خود می یابید.
در اسفند سال 46 دانشجویان تاریخ به عنوان سفر علمی به عراق رفتند و من نیز ابتدا عازم بودم اما در آخرین لحظات ناگهان قسمت نشد. چون نوروز را در سفر بودند و آنجا جشن می گرفتند این نوشته را به در خواست همکارات گرامی بر سر راه نوشتم تا در آن اجتماع بخوانند و اینک به یاد آن حادثه سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست. نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟!
بنام خدا
عصرپادشاهان ، نخستین بازی آنلاین استراتژیک کاملاً ایرانی
نخستین بازی فرا ملی(بین المللی) آنلاین کاملا ایرانی، پس از گذراندن دوره های تولید و تست، هم اکنون برای استفاده عموم در شبکه اینترنت قرار دارد.
کلیه مراحل تولید بازی استراتژیک آنلاین عصر پادشاهان شامل زیر ساخت ها، موتور بازی، لایه ارتباطی و لایه نمایشی با تکیه بر دانش متخصصان جوان ايراني در شرکت فناوری اطلاعات توسعه سامان در مدت 3 سال تولید شده است.
بازی عصر پادشاهان به دلیل تکنولوژی پیشرفته بکار رفته در تولید آن، مورد تحسین هیئت داوران نمایشگاه بین المللی بازی های اروپا GamesCOM2011 در بخش speaker corner قرار گرفت.
این بازی تا کنون در نمایشگاه های بازیهای اروپا واقع در شهر کلن آلمان و نمایشگاه بازی های آسیا در کشور امارت، معرفی شده است و در مدت کوتاهی توجه بسیار از منتشرکنندگان بزرگ بازی جهان را به خود جلب کرده است.
این بازی در ایران نیز موفق به کسب مجوزهای لازم از وزرات ارشاد و بنیاد ملی بازیهای رایانه ای شده است .
به دلیل ماهیت این بازی، بازیکنان از هر جا و از طریق هر نوع کامپیوتر، تبلت و یا گوشی تلفن همراه، و بدون نياز به دانلود و نصب هيچ نرم افزاري، می توانند پا به دنيايي پر از اتفاقات جالب و هيجان انگيز عصر پادشاهان بگذارند و از بازی لذت ببرند.
خوشبختانه همانطور که انتظار می رفت این بازی در مدت کوتاهی که از معرفی اولیه اش در ایران می گذرد، با استقبال چشمگیری از سوی جوانان ایرانی مواجه شده است و در کمتر از 2 ماه آمار بازیکنان فعال آن به بیش از 20 هزار نفر رسیده است.
این بازی از سطح گرافیکی بسیار بالایی نسبت به رقبای خارجی خود برخوردار است و به دلیل داشتن سناریوی جدید، جذاب و بر پایه صلح جهانی، به راحتی توانسته جای خود را در بازار سنگین بازی های رایانه در ایران و اروپا باز نماید.
این امر نه تنها از خروج میلیون ها دلار ارز از کشور جلوگیری می نماید، بلکه با آغاز انتشار رسمی نسخه های انگلیسی، عربی، آلمانی و برزیلی، به حول خداوند این بازی برای کشور ارز آوری شایسته ای نیز خواهد داشت.
عصر پادشاهان را اینجا ببینید و بازی کنید.
منبع: عصرایران
بنام خدا
داستان میوه و بچه و صاحب خانه ...!
رفته بودیم به دیدن یکی از افراد فامیل. قبلا هم تلفنی نزول بلا را که از خراب شدن سقف فقط یک درجه قابل تحمل تر بود، به اطلاع میزبانان که زن و شوهر و دو سه بچه بودند، رسانده بودیم. صاحبخانه با آنکه آدم تردستی بود، آب از دستش نمی چکید….
حاضر بود سرش بشکند و گوشه نرخ و نانش نشکند. انوری، شاعر قصیده سرا و سخنور توانای سده ششم هجری، این قطعه دوبیتی را در وصف هیچ کس مناسب تر از او نمی توانست بگوید: «خوان خواجه کعبه است و نان او بیت الحرام/ نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی… بر نبشته بر کنار خوان او خطی سیاه:/ لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس» (مصراع آخر برگرفته از عبارت قرآنی است که ترجمه اش این است: جز با به رنج انداختن تن و جان خویش به آن نمی توانید رسید).
باری، مانند معدود سخت کوشانی که فاتح اورستند، در آن دژ تسخیرناپذیر راه یافتیم و از بابت این فتح نادر که از فتوحات نادرشاه نادرتر بود، به طرز اندوهگینی شاد بودیم. زنگ در زدن، به قول قدما دق الباب. انتظار. گشودن در. خنده نقابدار یا نقاب خندان. صدور سر و صداهای اضافی و بالابردن ولوم صدا به علامت اینکه از دیدار ما خوشوقت و حتی خوشبختند. بفرمایید بالاتر. آنجا خوب نیست. این بالا بنشینید که روبروی کولر هم نیست و پرسش فریبنده که اول چای بیشتر دوست دارید یا شربت. بله؟ نه، به گمانم در این فصل اول شربت بهارنارنج مناسب تر است.
در گوشه ای از هال/ پذیرایی که با نشستن در آن ایوان کسرا، به ما حالی از پذیرایی دست می داد، در جایی که به آسانی دسترس نبود و به مدد میزهای کوچک و صندلی های نابجا، صعب العبورتر از آشیانه عقاب در الموت شده بود، یک ظرف بزرگ مسین و کنده کاری شده کار اصفهان بود که در آن انبوهی میوه از سیب لبنان تا گیلاس مشهد و موز و انبه هندی تازه به ایران رسیده، روی هم کوت شده بود.
باری مهمانان موضع گرفتند و مستقر شدند. غوغای چپ اندر/ چمن در قیچی احوالپرسی های متقاطع و پاسخ های چندگانه و چندگونه آغاز شد. پسر ۶ ۵ ساله صاحبخانه به نحوی که نزدیک بود از نگاه ریزبین و رازبین بنده هم پنهان بماند، شروع کرد خرچنگ وار، از عرض به هدف راهبردی خود که همان تل میوه بود؛ نزدیک شدن. خانم صاحبخانه که اگر هم قهرمان پرتاب دیسک بود نه گرفتار بیماری دیسک کمر، نمی توانست آن طبق سنگین را جابجا کند، به سلیقه خود در زیردستی های هریک از مهمان ها از هر میوه ای نمونه ای می گذاشت و با کارد و چنگال و نمکدان برای خیار، در ظرف دیگر، در جلوی میز هریک از مهمان ها قرار می داد و سخت سرگرم باز کردن پوست موزها برای اینکه حتما خورده شود و پوست گرفتن خیارها – که مهابت و صلابت خیار غبن فاحش داشتند – شده بود و از میمنه به میسره می رفت و به همه ۷ ۶ تن مهمان رسیدگی می کرد. اغلب مهمان ها هم به تلنگری، اول نارنگی ها را خلع لباس می کردند. صدای به هم زدن بعضی لیوان های شربت هم بازار را آشفته و موقعیت را برای پسرک شیطان صاحبخانه که با حرکات آهسته و مطمئن تانک وارش به تپه استراتژیک تل میوه نزدیک شده بود، مناسب تر می کرد. سنش هم اقتضا نمی کرد که در بحث ها، حتی احوالپرسی ها و حرف های باری به هر جهت که مخصوصا در نیم ساعت اول مهمانی ها زده می شود، شرکت کند و به نیروی غریزه دریافته بود که دیگر بلبشو برای یک تابستان میوه خوردن، بهتر از این نمی شود و بدون دانستن شعر حافظ، به مدلول «وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی» عمل می کرد. به دقت و مسلسل وار خشابگذاری می کرد و پوکه پوست نارنگی و موز به طور اتوماتیک در گوشه ای که پدرش به آن دید و تسلط نداشت، انباشته می شد. حتی آشغال میوه ها را از ظرفی به داخل سینی می ریخت که گناه خوردن میوه ها را به گردن هنگ هماهنگ مهمان ها بیندازد.
بیشتر از سه موز و یک انبه و چهار نارنگی و چند مشت گیلاس خورده بود که شست پدر مهربان نما و خونسردنما و بخشنده نما و باطنا مهمان گداز و ظاهرا مهمان نوازش خبردار شد. میوه مهم نیست، اما بچه باید تربیت و ادب داشته باشد. حیف که حضور مهمان ها این تادیب و گوش پیچان را به تاخیر می انداخت، اما خون خونش را می خورد. علی الخصوص که مهمان ها به همدیگر اطلاع می دادند که مثلا نارنگی خیلی شیرین و در این فصل نوبر است و هم آنها و هم موزها پاکستانی اند و از هیچ سفارش و تشویقی به همدیگر خودداری نمی کردند. به طوری که تنها کاری که برای صاحبخانه مانده بود، با دل خونین لب خندان آوردن بود و برای خانم صاحبخانه، خالی کردن آشغال میوه ها از زیردستی ها به داخل سطل و سطل های کوچک را به آشپزخانه بردن و در سطل اصلی خالی کردن و ظرف خالی را تمیز کردن و بازگرداندن.
در این اثنا، پدر به رستمی تبدیل شده بود که باید به هر قیمت حساب سهراب را می رسید. پدر چاره را در فن و ترفند دید، نه خشونت لخت و برهنه، بنابراین به بهانه های مختلف مثلا تعارف نمکدان به مهمانی که خیار پوست می کند یا پاکسازی و بهترسازی میز فلان مهمان، حرکات زیگزاگی می کرد و سرانجام با سه حرکت، جایش همجوار پسر شد که همچنان گرد و خاک می کرد و با استفاده از حضور امنیت آور و مصونیت بخش مهمان ها، تلافی کم میوه خوردن تابستان های گذشته را هم درآورده بود و فقط مانده بود تابستان امسال و حاضر. تا سرانجام، یکبار که دستش را مثل بازوی جرثقیل با حرکات افقی و سپس عمودی به سراغ محموله جدید فرستاد، پدر که با هریک خنده خونسردی نما، یک قلپ خون خورده بود، بی اختیار در حالی که از خود بی خود شده بود، با هر دو دستش محکم به شانه های پسرک که شمر هم جلودارش نمی شد، کوبید و دهن خشمگینش بی اختیار فریاد زد: «بچه بس کن، تو که از مهمان هم بدتر کردی!»
بهاءالدین خرمشاهی
محقق، مؤلف و مترجم